Friday 27 May 2011

جمله لبّ- قسمت دوم

    • اشتباهات رایج در نوشتن جمله لبّ:
    از این پنج اشتباه پرهیز کنید:

    ۱. اجازه ندهید جمله لبّ تنها توصیفی از قصد شما برای نوشتن مقاله باشد. جمله لبّ هنگامی به درستی نوشته می‌شود که علاوه بر قصد شما، نظر و جهت‌گیری نهایی شما را هم آشکار نماید. مثلاً این جمله لبّ «در این مقاله به این مساله می‌پردازم که دیدن فیلم‌های خشونت‌بار چه تأثیری بر افزایش میزان جرم و جنایت دارد» ضعیف است، چون تنها توصیف مقصود شماست و نظر شما را بیان نمی‌دارد. در عوض می‌توان چنین نوشت: «در این مقاله بررسی خواهد شد که دیدن فیلم‌های خشونت‌بار تاثیری اندک و اثبات نشده بر افزایش میزان جنایات دارد».

    آنچه معمولاً نویسنده یک مقاله در خطر آن قرار دارد و باید با هوشیاری از آن پرهیز کند، آنست که بیان آنچه را که منظور شماست (به آن نتیجه می‌رسید) نباید برای آخرین فرصت نگاه دارید به خیال آنکه آن را مانند یک برگ برنده رو کنید! این برداشتی اشتباه در مقاله نویسی‌ست. به هنگام نوشتن مقاله، خواننده را از خود بدانید و او را حیران و بی‌هدف به دنبال خود فصل به فصل مقاله نکشید. تکلیف وی را از اول روشن کنید و بیان دارید نتیجه‌ای که قصد دارید از مقاله‌تان بگیرید چیست. البته پر واضح است که نوشتن نتیجه‌گیری یک مقاله در پایان آن با نوشتن جمله لبّ متفاوت است و با علم به کارکرد جمله لبّ این تفاوت را خود به روشنی می‌توانید دریابید: جمله لبّ -یک یا دو جمله- بسیار کوتاه‌تر از نتیجه گیری -حداقل یک پاراگراف- است و از طرفی در جمله لبّ فقط به دنبال آنید که خواننده را روشن کنید که به کجا خواهید رسید و چگونه (این «چگونه» را با اضافه کردن «طرح مقاله» به جمله لبّ انجام می‌دهید. برای توضیح بیشتر ادامه این نوشته را ببینید). در حالی‌که در نتیجه‌گیری مقاله، به طور خلاصه، روند کار خود را و اینکه چگونه توانستید آنچه را که در پی‌ آن بودید، ثابت کنید، می‌آورید.

    ۲. از استفاده از اصطلاحاتی مانند «به عقیده من»، «چنین به نظر می‌رسد...»، «نویسنده بر این باور است...» و مشابه آن در جمله لبّ بپرهیزید. استفاده از این اصطلاحات سبب می‌شوند لبّ مقاله شما ضعیف به نظر آید و نویسنده را خجول و ناتوان از اثبات مساله نشان دهد. البته توجه داشته باشید که در اینجا عدم استفاده از این لغات در جمله لبّ شما مدّنظر است وگرنه استفاده از این اصطلاحات در متن مقاله، اجتناب‌ناپذیر و حتی در مواردی‌که دلایل مخالف، قوی و جدّی‌اند، لازم می‌نماید؛ در‌واقع با در نظر داشتن اینکه اثبات نظریه‌ها در علوم انسانی از حداکثری از یقین بالاتر نمی‌رود و به عنوان مثال با اثبات نظریه‌های ریاضی‌گونه که می‌توان با عدد و رقم به یقین صد در صد هم رسید، متفاوت است، باید بدان درجه از توانایی در قضاوت مطالب برسید که بین استفاده از این لغات و اصطلاحات در یک حد منطقی و پذیرفتن خطر دُگم و لجباز به نظر آمدن در اصرار بر موضع خود به تعادلی دست یابید. نکته اصلی در نوشتن جمله لبّ آنست که نباید با فروتن بودن سبب شد که لبّ مقاله شما غیرجدّی و مشکوک از جهت باورپذیری و اثبات‌پذیری به نظر آید.

    ۳. غیرمنطقی نباشید و در بیان جمله لبّ خود از ادبیاتی مناسب استفاده کنید. از حکم دادن و قضاوت کردن -از طریق استفاده از واژگانی خاص- در جمله لبّ خود بپرهیزید. در انتخاب واژگان دقت کنید و سعی کنید لحن جمله لبّ شما منطقی و علمی باشد. بدترین اتفاق آنست که برخی خوانندگان مقاله خود را از همان ابتدا با اسم گذاردن و توصیف‌های احساساتی و جانبدارانه از خواندن ادامه مقاله خود منصرف کنید. خصوصاً در استفاده از واژگان حسّاسیت‌زا در زمینه مسائل سیاسی ومذهبی اجتناب کنید. مثلاً با «فتنه‌انگیز» خواندن مخالفان سیاست دولت و یا «خشکه‌-مذهبی» نامیدن افرادی که مذهب در زندگی‌ آنان دارای نقش است، به احتمال زیاد انگیزه و کنجکاوی افرادی را که به هر نحو خود را به این گروه‌ها متعلق و یا نزدیک می‌دانند، برای خواندن ادامه مقاله خود از بین می‌برید. این «پراندن» خوانندگان احتمالی چیزی نیست که یک محقق و نویسنده بدان ببالد!

    ۴. جمله لبّ خود را به صورت موضوعی که بحث و تفکرانگیز است، مطرح کنید. از طرح لبّ مقاله خود، به صورت یک حقیقت واضح و غیرقابل انکار بپرهیزید. برای این مساله همچنین لازم است که موضوع مقاله شما جدلی باشد و نه مطالبی روشن‌تر از آفتاب! مثلاً جمله لبّ مبنی بر اینکه «کودک‌آزاری جرمی نابخشودنی‌ستجمله لبّ خوبی نیست، چون بر همگان واضح است و کسی در آن شک ندارد. اگر لبّ مقاله شما آن باشد که «کودک‌آزاری صدمات جبران‌ناپذیری بر کودک وارد آورده و اختلالات رفتاری و اجتماعی فراوانی را در آینده وی به دنبال خواهد داشت»، جمله لبّ بسیار بهتری از آب در می‌آید.

    ۵. جمله لبّ خود را به صورت پرسش مطرح نکنید. استثنائاً در حالتی که پاسخ به نحوی، پیشاپیش در همان نوشته، برای خواننده روشن شده باشد، این کار ممکن است، لیکن در هرحال تلاش کنید این به رویه معمول شما در نوشتن جمله لبّ تبدیل نگردد.

    • گنجاندن طرح مقاله قبل یا بعد از جمله لبّ
    طرح مقاله Essay Map توضیح مختصر نویسنده درباره نکات اصلی مقاله است که در مقدمه مقاله گنجانده می‌شود. طرح مقاله درست مانند نقشه برای یک توریست می‌ماند که از همان ابتدای سفرش بداند چه جاهایی را در برنامه دارد که ببیند.

    بهترین جا برای گنجاندن طرح مقاله بلافاصله قبل یا بعد از جمله لبّ است. به نحوی که نویسنده در جمله لبّ هدفش را از نوشتن مقاله و نظر خود را درباره آن بیان کرده و سپس طرح مقاله راهی را که وی برای رسیدن به آن هدف می‌پیماید، نشان می‌دهد. علاوه بر این نکته، طرح مقاله به نویسنده کمک شایانی در سازماندهی مطالب مقاله و جلوگیری از بیان مطالبی که ارتباط روشنی با لبّ مقاله ندارند، می‌نماید. تعداد نکاتی که در طرح مقاله می‌آید، بیانگر تعداد سرفصل‌ها یا بخش‌های مقاله است و بسته به طول مقاله، متفاوت. البته در یک مقاله کمتر از ۱۰۰۰ کلمه، ۳ یا ۴ نکته معمولاً کافی‌ست و تعداد بیشتر نکات می‌تواند به گنگ شدن و مانع نبودن مقاله بیانجامد؛ بدان معنی که مقاله شامل مطالبی شود که به دقت بحث نمی‌شوند و در نهایت به طور اقناع‌کننده اثبات نشده و نیمه‌کاره رها می‌شوند.

    در صورتی که طرح مقاله به نظرتان بیش از اندازه واضح می‌آید -این در مقالات نسبتاً کوتاه ممکن است پیش آید- به نحوی که ذکر آن غیر لازم می‌نماید، بهتر آنست که آن را در پیش‌نویس مقاله‌تان نگاه دارید تا در سازمان‌دهی مطالب یاری‌تان دهد و سپس در تدوین و بازبینی نهایی نوشته، آن را حذف کنید.

    نتیجه
    نوشتن جمله لبّ در روشن کردن خواننده مقاله نسبت به هدف و نظر نویسنده راجع به موضوع مقاله مهمترین نقش را بازی می‌کند. جمله لبّ در سازماندهی مطالب مقاله نیز نقشی انکارناشدنی دارد و در حین نوشتن مقاله باید مدام به جمله لبّ برگشت تا از وجود ارتباط و برحذر ماندن از انحراف از موضوع مقاله بتوان اطمینان حاصل کرد. کوتاه و مختصر بودن جمله لبّ، جزئی بودن آن و فاش کردن عقیده نویسده به نحوی روشن، جامعیت و مانعیت جمله لبّ و امکان تشخیص آسان آن ترجیحاً در ابتدای مقاله توسط خواننده از مهمترین نکاتی‌ست که به هنگام نوشتن جمله لبّ باید رعایت نمود. در نوشتن این جمله باید از طرح ایده به صورت سؤال و استفاده از لغات گنگ و نیز ادبیات نامناسب، تندرو و غیرعلمی تا حد ممکن اجنتاب نمود.

    تمرین
    جمله لبّ را در مطلب حاضر و نیز در نوشته قبلی درباره نمایشگاه کتاب تهران پیدا کنید و نکات قوت و ضعف آن را از حیث مطابقت با قواعد نوشتن جمله لبّ بررسی کنید.

    Thursday 19 May 2011

    جمله لبّ- قسمت اول


    نکته‌ای راجع به ترجمه
    جمله لبّ ترجمه‌ایست که برای Thesis Statement به ذهنم رسید. برای لفظ Thesis جایی ترجمه‌ای ندیده‌ام جز همان فارسی‌شده آن که «تز» باشد. از طرفی واژه «تز» در اصطلاحات مقاله‌نویسی رایج در فارسی، می‌تواند همچنین معادل Proposal که به نحوی به معنای ایده یک پایان‌نامه (معمولاً دکتری) است، باشد. البته بر اینگونه ترجمه‌های کار-راه-انداز و سطحی می‌توان ایراد وارد کرد؛ به عنوان مثال به همان Proposal طرح مقاله هم گفته می‌شود که به نظر من «طرح مقاله» اصطلاح مناسب‌تریست برای Essay Map که در این مطلب هم اشاره‌ای بدان خواهد رفت.
    ترجمه من از Thesis Statement هم این ایراد را دارد که «لبّ» واژه‌ایست عربی و در نهایت، کار «فارسی‌سازی» درست صورت نگرفته، لیکن در هر حال استفاده از واژه لبّ را به استفاده از واژه تز خصوصاً از این جهت هم که وا‌ژه تز در معنی دیگری هم به‌کار می‌رود و می‌تواند به آشکارا منظور را نرساند، ترجیح دادم.

    واژه «لبّ» به ضمّ ل و تشدید ب در فرهنگ معین به معنای «خالص و برگزیده از هر چیزی» (معنی اول از سه معنی) آورده شده که همین معنی نیز مورد نظر است. شایسته ذکر است که تنها برای اجتناب از استفاده از لغتی انگلیسی در متن فارسی، تلاش بر این معادل‌سازی شد و اعتقادم بر آنست که کار معادل‌سازی لغات کاریست تخصصی و متخصصان زبان فارسی باید برای انجام این امر راهی بیاندیشند. در هر حال اگر با توجه به کارکرد Thesis Statement، معادل بهتری و به‌خصوص «فارسی‌تر»ی می‌توان پیشنهاد داد، از نظر شما بسیار استقبال می‌کنم.

    مقدمه
    جمله لبّ اصلی‌ترین و مرکزی‌ترین ایده نویسنده مقاله است که با نوشتن مقاله قصد از اثبات آن را دارد. در اکثر مقالات فارسی، اگر دقت کنید خواهید دید که این جمله را که باید در نزدیکترین محل به شروع مقاله آورده شود، معمولاً یا پیدا نمی‌کنید و یا به سبب گنگ نوشته شدن آن، به درک مقدماتی شما از مقاله کمکی نمی‌کند. پس بر آن شدم که به عنوان یکی از اصلی‌ترین و ابتدایی‌ترین قدم‌ها در نوشتن یک مقاله درست دانشگاهی، به چگونگی و بایدها و نبایدهای نوشتن این جمله در مقاله بپردازم. در مطالعه یک مقاله -همچنانکه هنگام نوشتن- به وجود جمله لبّ حساس باشید: مقاله‌ای که جمله لبّ ندارد یا جمله لبّ آن مطابق با قاعده نوشته نشده است، به احتمال قوی مقاله ضعیفی‌ست و با مطالعه ادامه آن اینکه از مقاله چیز چندانی دستگیرتان نشود، یا با مقاله‌ای نابسامان و گیج‌کننده روبه‌رو شوید، نباید غافلگیرتان کند.

    در دو قسمت این مطلب درباره جمله لبّ، ابتدا درباره ماهیت و کارکرد این جمله در مقاله می‌خوانید و اینکه آیا این جمله -با توجه به مرکزی بودن آن در مقاله و لزوم بازگشت مدام کلیه مطالب بدان- در حین نوشتن مقاله قابل تغییر است. نکات مفید برای نوشتن یک جمله لبّ خوب و همچنین نکاتی که باید از آن‌ها پرهیز کنید در ادامه می‌آید و آخرین نکته نیز ارتباط مستقیم و کلیدی جمله لبّ با طرح مقاله Essay Map است که معمولاً با کمترین فاصله از هم و همراه یکدیگر در مقدمه یک مقاله آورده می‌شود.

    • جمله لبّ چیست و چه کمکی به نوشتن مقاله می‌کند؟
    جمله لبّ جمله‌ایست که در خلاصه‌ترین و مفیدترین وجه ممکن پاسخ نویسنده را به سؤالی که در موضوع مقاله مطرح شده، می‌دهد و یا اگر موضوع مقاله سؤال نیست، نویسنده در جمله لبّ به شکلی مختصر و مفید عقیده خود را راجع بدان بیان می‌کند. جمله لبّ هدف و نتیجه مقاله را توامان با هم مطرح کرده به نحوی که خواننده از اول بداند در ادامه مقاله، جهت‌گیری نویسنده به سوی اثبات چیست. جمله لبّ، مرکزی‌ترین ایده یک مقاله است و هنگام نوشتن مقاله نویسنده باید بیشترین تمرکز را بر آن داشته باشد که هرچه در مقاله گنجانده می‌شود:
    ۱. در ارتباط مستقیم با جمله لبّ باشد، و
    ۲. برای اثبات و دفاع از جمله لبّ باشد.

    جمله لبّ بیشترین و بهترین کمک را به سازمان‌دهی مقاله می کند. نوشتن جمله لبّ اگر قبل از شروع نوشتن مقاله باشد، به نویسنده توانایی تصمیم‌گیری روشن و سریع می‌دهد بر اینکه چه چیز باید در مقاله گنجانده شود و چه چیز نامربوط است و حتی اگر هم اشاره به آن در مقاله برای خواننده جالب است، به دلیل بی‌ربط بودن به جمله لبّ بهتر است به صورت زیرنویس درآید، یا حذف شود و یا نویسنده تصمیم گیرد خطر ضربه به شکل علمی مقاله را در صورت حفظ آن مطلب که مستقیماً مربوط نیست، بپذیرد. همچنین جمله لبّ به شما کمک می‌کند که ایده کلی خود را راجع به ترتیب قرار دادن مطالب در یک نظم منطقی در عمل پیاده کنید. مهم‌ترین راهنمایی شما در این رابطه آن است که کدام ترتیب به بهترین وجه، لبّ مقاله شما را برای خواننده قابل فهم کرده و خواننده را در قبول آن با شما همراه می‌کند.

    روشی که بازدهی خوبی دارد می‌تواند این باشد که جمله لبّ خود را قبل از شروع نوشتن بدنه مقاله خود و حتی قبل از شروع نوشتن مقدّمه مقاله، بنویسید و آن را حفظ کنید و یا جایی که مدام در نظرتان باشد قرار دهید: مثلاً بالای کلیه صفحات فایل آفیستان بگذارید یا بالای کلیه برگهایی که برای نوشتن مقاله استفاده می‌کنید، چاپ کنید. بدین گونه در حین نوشتن به خاطر خواهید داشت که مدام به این جمله برگردید و کار خود را از جهت مربوط بودن و جهت‌گیری به سمت آن ارزیابی کنید و از آن راه منحرف نشوید.

    • آیا می‌توان جمله لبّ را تغییر داد؟
    بسیار اتفاق می‌افتد که در حین نوشتن به این نتیجه می‌رسید که جمله لبّ اولیه شما پاسخگوی آنچه می‌خواهید بدان برسید و یا به عبارتی منطبق با آنچه نظرتان به سوی آن سوق می‌یابد، نیست. هیچ منعی بر اینکه جمله لبّی که در اولین‌بار نوشتن و در‌واقع در متن پیش‌نویستان برروی کاغذ آورده‌اید، با جمله لبّ نهایی -نه تنها در شکل و ظاهر و ویرایش بلکه در نکته‌ای که حاوی آنست- یکی نباشد. به خاطر داشته باشید که نوشتن یک عمل اکتشافی‌ست و ضمن نوشتن، منطقی‌ست که گاه بدان نتیجه برسید که لازم است جمله لبّ تغییر یابد. لیکن نباید فراموش کنید که به نسبت درجه تغییر جمله لبّ اولیه، مقاله‌ای هم که می‌نویسید باید تغییر کند و اگر نظرتان راجع به موضوع مقاله در جمله لبّ از این رو به آن رو شد، باید آماده باشید که کل مقاله را دوباره‌-نویسی کنید. مثلاً اگر در ابتدا موافق با تغییر یک قانونی بودید و ضمن نوشتن قانع شدید که نظرتان این نیست بلکه مخالف تغییر آن قانونید، باید به تبع تغییر این‌چنینی جمله لبّ، تغییراتی اساسی هم در متن مقاله صورت دهید. اگر جمله لبّ را تغییر داده ولی مقاله را همانطور بگذارید، مانند آنست که سری جدید بر روی بدنی قدیمی می‌گذارید و این ناهماهنگ، گیج‌کننده و غیرقابل‌قبول است.

    • نکاتی برای نوشتن یک جمله لبّ خوب:
    الف) یک جمله لبّ خوب عقیده نویسنده را به طور روشن درباره موضوع مقاله بیان می‌کند. اگر جمله لبّ شما بدین‌صورت باشد که «در خصوص این موضوع برخی چنین می‌اندیشند و برخی چنان» این تز خوبی نخواهد بود: باید روشن کنید به نظر شما کدام درست است و در مقاله خود نظر کدام گروه را ثابت می‌کنید. یا مثلاً اینکه بگویید «فلان موضوع اختلافات بسیاری را میان نویسندگان ایجاد کرده و باید برای حل آن راهی اندیشیده شود» باز هم خوب نیست و باید بیان کنید راه شما برای حل آن چیست. همچنین اگر بیان کنید که «در این مقاله هدف من آنست که به فلان سؤال پاسخ دهم و با توجه به فلان فاکتورها، مساله را بررسی کنم»، باز هم جمله تز خوبی ننوشته‌اید، بلکه لازم است بیان کنید که پاسخ شما چیست.

    ب) یک جمله لبّ خوب حرف جدیدی برای گفتن دارد و مطالب خسته‌کننده و تکراری را مطرح نمی‌کند. باید با خود رو راست باشید: اگر موضوعی که می‌نویسید قبلاً بدان پرداخته شده، سراغ آن نروید، حتی اگر به اعتقاد شما هنوز نکاتی طرح نشده در ارتباط با آن وجود دارد. در چنین وضعیتی، راه‌حل ایده‌آل، جدلی کردن موضوع مقاله و جمله لبّتان است. به‌طوری که به جای آنکه همان موضوع را عیناً بررسی کنید و یا نکاتی بدان بیافزایید، آن موضوع را در ارتباط با موضوعی دیگر به شیوه‌ای که سمت‌وسوی موضوع شما از موضوع قبلی تغییر کند و یا به نحوی جزئی‌تر وارد دریچه‌ای جدید از آن موضوع گردد، بررسی کنید. این نکته خصوصاً در مقاله‌نویسی ما ایرانی‌ها بسیار جای کار دارد: با نگاهی کلی به مقاله‌ها و دسته‌بندی آن‌ها متوجه می‌شویم که اکثر مقاله‌ها، «توصیفی» اند: مانند جزوه کلاس درسی، مسائلی مطرح شده، جنبه‌های مختلف تعریف شده و تمام. درحالی‌که مقالات علمی و قوی معمولاً مقالات «جدلی» هستند و حتی اگر هم به دنبال تعریف موضوعی باشند که تا آن زمان طرح و معرفی نشده -به نحوی که خطر توصیفی شدن مقاله را بالا ببرد- باز هم آن جنبه در تقابل با موضوعی دیگر قرار داده می‌شود. جدلی کردن جمله تز از این خطر که تز شما موضوعی تکراری و خسته‌کننده را بیان کند، کم کرده و خواننده را تشویق به ادامه خواندن می‌کند.

    ج) یک جمله لبّ خوب، «مانع» است؛ بدین معنا که تنها یک نظر را بیان می‌کند. شما در مقاله خود نمی‌توانید از چند نظر دفاع کنید و باید یک نظر را انتخاب کرده و در پیش گیرید. همچنین بیان دو جنبه از یک موضوع در مقاله احتمال این را که مقاله شما کلی شود، بالا می‌برد و این معمولاً بدانجا می‌انجامد که نتوانید به نحو قانع‌کننده به همه آن جنبه‌ها بپردازید و در نتیجه قسمتی از ادعای شما بدون اثبات باقی بماند. مقالات خوب -به تبع جمله لبّ خوب خود- تا جای ممکن جزئی‌اند و مقالات کلی -خصوصاً اگر محدودیت تعداد کلمه هم داشته باشند- معمولاً گیج‌کننده از آب درمی‌آیند و خواننده در آخر دستگیرش نمی‌شود که نکته اصلی چه بود و با خواندن آن مقاله چه چیز جدیدی را فراگرفت!

    د) یک جمله تز خوب «جامع» است؛ بدین معنا که نظری که در آن جمله بیان شده، از همه جهات و به‌طور کامل در مقاله بحث می‌شود و هیچ سؤال و احتمال و جهتی از آن، ناگفته نمی‌ماند. درواقع به دلیل امکان دستیابی به این جنبه از جمله لبّ (جامعیت) است که اول باید دقت کرد که جمله لبّ مانع باشد و بیش از یک نظر را بیان نکند، چون در غیراین‌صورت، امکان بحث جامع بیش از یک نظر در مقاله مشکل‌تر می‌شود.

    ه‍) در نوشتن جمله لبّ خود از کلماتی که معانی روشن دارند، استفاده کنید. استفاده از کلمات گنگ نه تنها به فهم خواننده از نوشته شما کمکی نمی‌کند، بلکه می‌تواند بدان معنی برداشت شود که خود نویسنده هم نمی‌داند چه می‌خواهد بیان کند! به جای «خوب» مثلاً، بگوئید «مفید از جهت هزینه کمتر»، به جای «بد» می‌توان گفت «روال اداری طولانی-مدت»، به جای «سیستم» بگوئید کدام جنبه از سیستم مد نظر شماست و امثال این.

    و) جمله لبّ باید چنان نوشته شود که تشخیص آن در چشم خواننده آسان باشد و معمولاً در پاراگراف اول مقاله -و اگر مقاله شما طولانی‌ست- در مقدمه آن آورده می‌شود. خواننده خود را گیج نکنید و مساله را زیاد پیچیده نشان ندهید. لازم است خواننده از همان اول تکلیف خود را با شما و با خودش بداند و متوجه شود که مثلاً اگر مطلب شما آن نیست که وی به دنبالش می‌گردد، دیگر وقت خود را به خواندن ادامه مقاله هدر ندهد و نیز اگر تصمیم گرفت خواندن را ادامه دهد، امکان درک روشن مطالبی را که شما در پی می‌آورید، داشته باشد و مجبور نشود مدام مطالب را مرور کند تا بتواند حدس بزند ربط آن‌ها به هم چیست. اگر جمله لبّ شما روشن و در ابتدای مقاله باشد، وی می‌داند که شما چه چیز را دنبال می‌کنید و می‌خواهید به کجا برسید.

    در قسمت دوم این نوشته، درباره اشتباهات رایج در نوشتن جمله لبّ و سپس ارتباط جمله لبّ با «طرح مقاله» می‌خوانید.

    Tuesday 17 May 2011

    نمایشگاه بین‌المللی سالیانه کتاب یا فروشگاهی ده-روزه: نگاهی به رکودی نمایشگاه کتاب و بحث کپی‌رایت



    آیا رکودی نمایشگاه تهران می‌تواند دلیل دیگری جز کنترل شدید محتویات کتاب‌ها داشته باشد؟
    تاثیرات منفی نبود قوانین موثر حمایت از کپی‌رایت در چنان جنبه‌های متعدد از فرهنگ و هنر ایران وارد شده و عجین گشته که در خیلی موارد مردم و یا حتی دست‌اندرکاران فرهنگ و هنر قادر به تحلیل و ریشه‌یابی مشکلات مطرح نیستند. نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران یکی از نمونه‌های جالب این داستان است. در خصوص برگزاری نمایشگاه امسال (اردیبهشت ۱۳۹۰) بحث‌ها و خبرهای گوناگون -اکثراً غیررسمی- حاکی از رکودی نمایشگاه و افت تعداد بازدیدکنندگان و تنوع کتاب‌ها و امثال آن، کم نبود. کنترل شدید محتویات کتاب‌ها هدف اصلی بیشتر تیرهای انتقاد بود. در این نوشته اما من بدان خواهم پرداخت که کنترل محتویات نقش اصلی و حداقل تنها نقش را در رکودی چنین نمایشگاه سالیانه بین‌المللی کتاب ندارد؛ بلکه این مدال را -اگر به‌دنبال اعطای مدال باشیم!- باید به نبود قوانین حمایتی در زمینه کپی‌رایت داد. در ابتدا به برداشت مردم و ناشران از دلایل اهمیت برگزاری چنین نمایشگاهی خواهم پرداخت و اینکه چرا به این برداشت‌ها ایراد وارد است و اهداف غایی برگزاری یک نمایشگاه بین‌المللی چیست؛ سپس اینکه آیا می‌توان نمایشگاه کتاب تهران را «بین‌المللی» دانست، مطرح می‌شود و نیز دلایل ناشران خارجی برای بی‌رغبتی به شرکت در نمایشگاه کتاب تهران، و در قسمت نهایی نوشته به نقش ناشرین در ابراز صریح اینکه خواهان قانونی به‌روز و کارآمدند و اینکه راه‌های کوتاه‌-مدت بدون تلاش برای شناساندن نیاز و خواست خود به قانونگذار، راه‌حلی بر مشکلاتی که به دلیل نبود این قوانین حمایتی به وجود آمده‌اند، نیست.


    ۱. اهمیت برگزاری یک نمایشگاه بین‌المللی کتاب

    بگذارید با یک سوال شروع کنیم: اصولاً چرا برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب اهمیت دارد؟ دلایلی که به ذهن می‌رسد می‌تواند بسته به خریدار یا ناشر کتاب بودن متفاوت باشد. دلایلی که یک خریدار کتاب که در واقع مصرف‌کننده نهایی کتاب است و به عبارتی خواننده کتاب، عموماً از این قرار است:
    ۱. کتاب‌ها با تخفیف برای خرید عرضه می‌شود،
    ۲. مشتریان از تازه‌های نشر خبردار می‌شوند،
    ۳. شاید برای برخی هم امکان داشتن دسترسی به تعداد زیادی از ناشران از تهران و شهرستان و حتی خارجی در یکجا دلیل دیگر باشد.  

    از دید ناشران کتاب، یکی از دلایل مهم ارائه تازه‌های نشر خود است؛ در کنار این دلیل که امکان دستیابی به آن با توجه به داستان‌های فراوان اعمال انواع محدودیت و حتی جمع‌آوری نسخه‌های کتاب‌های جدید و امثال آن که هر ساله متاسفانه بدان افزوده می‌شود، مهمترین دلیل دیگر برای ناشران از شرکت در نمایشگاه آنست که در زمانی کوتاه و فرصتی استثنایی در سال بیشترین تعداد نسخه‌های ممکن را بفروشند و یا نهایت آن که با مشتریان خود ارتباط گرفته و سلیقه‌های آنها را شناسایی کنند.

    این دست دلایل برای برگزاری یک نمایشگاه آن هم از نوع بین‌المللی، پیش‌وپا افتاده و حتی مضر -چه برای فرهنگ کتابخوانی مردم و چه برای امکان شکوفایی استعدادهای بالقوه در صنعت نشر کتاب- است: این چه فایده‌ای به حال فرهنگ کتابخوانی و یا موسسات نشر دارد که برای مردم چنان جا بیفتد که با خرید یک‌بار در سال -اگرچه بعضاً به صورت فلّه‌ای(!)- می‌توان نیاز به کتاب یک سال آینده را رفع کرد که مردم در تمام ماه‌های آینده از خرید کتاب خودداری کنند و آن را به زمان نمایشگاه به تعویق بیاندازند؟ چرا تشویق به کتابخوانی از بین تمام راه‌های ممکن، باید به صورت تخفیف در قیمت کتاب باشد؟ گویی برای مطالعه باید به مردم رشوه داد! چرا مردم نباید -نه تنها در تعارفات همیشگی بلکه در عمل هم- اذعان کنند که نوشتن و کار علمی و تالیف و در کل نشر یک کتاب هزینه‌بر است و آسان نیست و انتظار آنان برای قیمت‌های سخیف دست‌کم گرفتن ارزش کار علمی‌ست و در عمل به رکود این دست فعالیت‌ها می‌انجامد؟ -چنانکه هم‌اکنون هم کشورمان در چنان رکودی قرار دارد و به نظر من تمام تقصیرات را چه‌بسا نتوان تنها به گردن عاملی چون کنترل محتویات کتاب‌ها انداخت.

    برگزاری یک نمایشگاه بین‌المللی کتاب باید دلایل غایی والاتری از این دست دلایل داشته باشد. این نمایشگاه باید فوایدی به حال صنعت نشر و شکوفایی استعدادهای بالقوه در برداشته و کمک به پیشرفت نشر کتاب کشور و بهبود رقابت آن با نشر کتاب در سایر کشورها نماید. اما این چگونه عملی‌ست؟

    این اهداف غایی در نمایشگاهی که در کنار ارائه کتاب‌ها برای فروش، محلی برای بازاریابی و مذاکره و معامله بر سر حقوق و اجازه‌نامه‌ها (لایسنس‌ها)ی ناشی از حقوق موجود در یک کتاب می‌باشد، به خوبی قابل دستیابی‌ست. به نمایشگاهی بیاندیشید که بازدیدکننده آن، خود، نویسنده، مترجم، ناشر، دست‌اندرکار صنعت چاپ، فروشنده کتاب، تهیه‌کننده آثار سینمایی، هنرمند، تصویرساز، نماینده کتابخانه یا ژورنالیست باشد: این افراد جدای از خرید کتاب، برای چه منظور دیگری می‌توانند به یک نمایشگاه بین‌المللی آمده باشند؟ نمایشگاه‌های معتبر بین‌المللی کتاب از جمله نمایشگاه کتاب فرانکفورت، کیپ‌تاون و ابوظبی، اولی با قدمتی ۶۰ ساله و دو نمایشگاه دیگر با قدمتی کمتر از یک دهه، مملوند از بازدیدکنندگانی از طیف‌های مذکور. جالب آنکه مدت برگزاری این نمایشگاه‌های سالیانه معمولاً بیش از ۵ روز نیست و در مورد نمایشگاه کتاب فرانکفورت، از این ۵ روز هم، دو روز اول اختصاص به این بازدیدکنندگان خاص دارد و بازدید عموم مردم از روز سوم شروع می‌شود!

    اولویت اول در اینگونه نمایشگاه‌ها نه «ارتقای کتابخوانی مردم» آن هم با پیشنهاد تخفیف‌هایی که به نظر من صورت رشوه دارند!، بلکه معرفی و تبلیغ کتاب‌های جدید و بازاریابی برای آن‌هاست. این جنبه البته در نمایشگاه‌ تهران هم تا حد ضعیفی وجود دارد ولی می‌توان با یقین اذعان داشت که هدف اصلی برپایی آن نیست. بازاریابی که مذکور افتاد، لزوماً مترادف با فروش بیشترین تعداد نسخه در کمترین زمان ممکن -چنان که هدف غایی ناشران شرکت‌کننده در نمایشگاه تهران است- نیست، بلکه بدان معناست که ناشران به دنبال اقداماتی‌اند برای سرمایه‌گذاری بر روی یک کتاب از طریق یافتن مترجم برای ترجمه اثر به زبان‌های دیگر یا یافتن نماینده برای واردات آن کتاب به سایر کشورها یا مذاکره برای ساخت یک اثر سینمایی اقتباسی از آن کتاب و مانند آن. این‌گونه نمایشگاه‌ها در کنار فرصت رونمایی از کتب جدید، مهمترین محل برای فروش و بازاریابی بین‌المللی حقوق و اجازه‌نامه‌ها (لایسنس‌ها)ی مربوط به کپی‌رایت موجود در یک کتاب را فراهم می‌آورند؛ و این دست فعالیت‌هاست که مهم‌ترین دلیل پویش نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب و اهمیت آن در سراسر دنیاست.

    وجود چنین کارکردی برای یک نمایشگاه کتاب در کشوری که می‌توان گفت تا حدی با لجبازی بر مفیدتر بودن نپیوستن به پیمان‌های بین‌المللی حمایت کپی‌رایت برای پویایی فرهنگ و هنر و صنعت نشر خود(!) اصرار دارد، غیرممکن است. به یاد داشته باشید که توجیه همیشگی حکومت‌های ایران چه قبل و چه پس از انقلاب برای نپیوستن به هیچ‌یک از معاهدات بین‌المللی کپی‌رایت -از جمله پیمان برن یا حتی پیمان جهانی کپی‌رایت- آن بوده که الزام رعایت کپی‌رایت قیمت تمام‌شده کالاهای فرهنگی را بالا می‌برد. هیچ‌گاه اینکه مضرات نپیوستن به این پیمان‌ها از این فایده مختصر که مذکور افتاد، بیشتر است، مورد اذعان و باور قانونگذار ایرانی قرار نگرفته است. جالب آنکه اکثریت ناشران ایرانی خود بدانجا رسیده‌اند که قبول دارند هزینه‌ای که رعایت کپی‌رایت در نهایت اعمال می‌کند، خیلی هم بالا نیست و حتی بسیاری از ناشران ایرانی در حال حاضر خود بدون داشتن چنین الزامی از سوی قوانین کشور، برای اثبات حسن‌نیت خود به ناشران و مولفان خارجی، آن را رعایت می‌کنند؛ و اکثریت به این نتیجه رسیده‌اند که این رعایت کپی‌رایت در نشر کتاب سهم اندکی در مقایسه با سهم هزینه بالای کاغذ و چاپ در قیمت نهایی کتاب‌ها دارد.


    ۲. وضعیت ناشران خارجی

    در شرایطی که ایران زیر هیچ‌گونه تعهد بین‌المللی برای رعایت کپی‌رایت نویسندگان و مولفان غیرایرانی قرار ندارد، بسیار بعید می‌نماید که ناشری خارجی در شرکت مستقل در نمایشگاه تهران برای خود نفعی ببیند. در این زمینه دو نکته قابل بررسی‌ست: اول اینکه آیا حقیقتاً حضور ناشران خارجی در نمایشگاه کتاب تهران اندک و پیش‌وپا افتاده است و دوم آنکه اگر اینطور است، وضعیت ایران از جهت عدم التزام چه داخلی و چه بین‌المللی به رعایت کپی‌رایت چه تاثیری در این عدم حضور دارد.

    اول: حضور اندک و پیش‌وپا افتاده ناشران خارجی در نمایشگاه کتاب تهران:

    آنچه از حضور «ناشران خارجی» در نمایشگاه می‌بینیم، درواقع عرضه تعدادی معدود از عناوینی معدود از کتاب‌های منتشره آن ناشران برای فروش به مصرف‌کننده نهایی -به‌ عبارتی خواننده کتاب- در ایران است. برای درک پیش‌وپا افتاده بودن حضور ناشران خارجی در نمایشگاه کتاب تهران باید توجه داشت که:

    الف) تعداد ناشران خارجی مطابق با خبرهای رسمی عددی‌ست کمتر از ۱۵۰۰ و این را مقایسه کنید با تعداد ۷۰۰۰ ناشر خارجی شرکت‌کننده در نمایشگاه کتاب فرانکفورت. در مورد صحت همین عدد ۱۵۰۰ هم -که در خبرهای رسمی شنیده می‌شود- می‌توان مردد بود به نحوی‌که:

    ب) حدود و تنوع حضور ناشر خارجی در نمایشگاه تهران بسیار محدود و گزارش‌نشده است، به نحوی که احتمالاً ارائه تنها یک کتاب از یک نشر، کافی‌ بوده که نام آن نشر به عنوان یکی از شرکت‌کنندگان شمرده شود!

    ج) حضور ناشران خارجی تنها محدود به عرضه کتاب‌های منتشره آنان برای فروش به خواننده است و هیچ‌گونه فعالیتی از جمله رونمایی تازه‌های نشرشان، مذاکره با مترجمین ایرانی بر سر ترجمه کتاب یا سایر سرمایه‌گذاری‌ها در ایران برای بهبود عرضه آن کتاب و به‌طور خلاصه مذاکره‌ای بر سر انتقال حقوق و اجازه‌نامه‌های مربوط به کپی‌رایت موجود در کتاب ارائه‌شده صورت نمی‌گیرد.

    د) حتی همین عرضه محدود کتاب‌های خارجی نه توسط خود ناشرین آنها و یا حتی نمایندگان آنها بلکه توسط واردکننده‌ها و توزیع‌کننده‌های ایرانی که گاه به صورت شرکت تجاری در این زمینه فعالیت دارند، صورت می‌گیرد. توجه داشته باشید که عرضه یک محصول توسط تولیدکننده و یا نماینده او با عرضه همان محصول توسط کسی که صرفاً آن را از جایی خریداری کرده و برای فروش در جای دیگر عرضه می‌کند متفاوت است و اگر این مکان یک نمایشگاه بین‌المللی باشد بدین معنا نمی‌تواند باشد که آن تولیدکننده در آن نمایشگاه «شرکت» کرده است. با این دید بدان نتیجه می‌رسیم که ناشران خارجی -اگر خود مستقیماً و یا از طریق نماینده خود در نمایشگاه حاضر نبوده‌اند- اصولاً در نمایشگاه کتاب تهران شرکتی نداشته‌اند!

    نتیجه آنکه آنچه حضور ناشران خارجی نامیده می‌شود، تنها مانند برپایی یک فروشگاه موقت از کتاب‌های خارجی آن‌هم تنها توسط واردکننده‌ها و توزیع‌کنندگان ایرانی است و بسیاری از خود ما هم اذعان داریم که تفاوتی از این‌جهت بین نمایشگاه سالیانه بین‌المللی کتاب با رفتن به فروشگاه شهرکتاب به عنوان نمونه، وجود ندارد!

    دوم: عدم التزام ایران به رعایت کپی‌رایت به عنوان عامل بازدارنده ناشران خارجی از حضور موثر در نمایشگاه کتاب تهران:

    منظور از عدم التزام به رعایت کپی‌رایت، هم از جنبه داخلی و هم از جنبه بین‌المللی آن است. از جنبه داخلی تنها قانون ایران که مصوب ۱۳۴۸ است به شدت ناکارآمد است و جامعیت قوانین کپی‌رایت به‌روز در دنیا خصوصاً از جهت تاثیر بازدارندگی آن بر نقض حقوق و پیش‌بینی روش‌های معمول جبران خسارت در دنیای حاضر را ندارد. از جنبه بین‌المللی، ایران حتی مطابق با همان قانون ناکارآمد سال ۴۸ به صراحت از حمایت از پدیدآورندگان خارجی منع شده، بدین‌صورت‌که نشر اثر برای اولین بار در ایران شرط برخورداری از حمایت مقرر شده که این یعنی عملاً ناشران خارجی و حتی برخی از پدیدآورندگان ایرانی که اثر خود را اول بار خارج از ایران منتشر کرده‌اند، از برخورداری از حمایت استثنا می‌گردند.

    اینکه عدم التزام چگونه به بازدارندگی ناشران خارجی از حضور موثر در نمایشگاه می‌انجامد، در دو وجه قابل توجه است:

    یک- چنانکه در بالا آمد، در صورت نشر و تکثیر بدون مجوز یک اثر منتشره توسط یک ناشر خارجی، وی امکان درخواست جمع‌آوری نسخه‌های بدون مجوز تکثیرشده و مطالبه خسارت را در دادگاه ایران ندارد. نتیجه آنکه چنان ناشری حتی اگر قانع شده باشد که کتاب‌های منتشره وی در بازار کتاب ایران دارای چنان تعداد مخاطبانی‌ست که خطر ارائه کتاب‌های خود را تا حدی توجیه کند -که عموماً ناشران کتاب‌های تخصصی در موضوعات مختلف بدین برداشت از بازار کتاب ایران می‌رسند- باز هم ترجیح می‌دهد که محافظه‌کارانه‌ترین شیوه را در پیش گرفته و از ارائه آن دسته از محصولات خود که کوچکترین احتمال نشر بدون مجوز و سوءاستفاده از آن می‌تواند به دنبال داشته باشد، تا جای ممکن خودداری کند. از اینروست که کتاب‌های ارائه شده توسط این ناشران، معمولاً کتاب‌های مرجع و یا آن‌دست کتاب‌هایی‌ست که چاپ «افست» آن (لغتی رایج برای اشاره به کتاب‌های خارجی که بدون رعایت کپی‌رایت مولف آن در کشور و با کیفیت چاپی پایین چاپ می‌گردند) روی کیفیت استفاده و امکان بهره‌وری ایده‌آل آن چنان تاثیر منفی دارد که مخاطب، رنج قیمت بالاتر را به خرید چنان نسخه‌های بی‌کیفیتی ترجیح دهد. مثال دیگر، عدم ارائه لوح فشرده‌های حاوی کتاب‌های شنیداری -اودیو بوک- توسط این ناشران در نمایشگاه است. این کتاب‌های شنیداری محصولاتی جالب، بسیار مفید و نسبتاً جدید در بازار کتاب کشورهای مختلف دنیاست که به سرعت مخاطبان خود را یافته و سهمی قابل‌توجه از بازار کتاب بسیاری از کشورها را به خود اختصاص داده است و در واقع متن کتاب (معمولاً داستان) است که گوینده‌ای حرفه‌ای آن را می‌خواند و بدین‌ترتیب نیازی به خواندن کتاب ندارید بلکه متن آن را می‌شنوید. دقت کنید که چگونه نبود قوانین موثر حمایت از کپی‌رایت در مورد این‌گونه کتاب‌های شنیداری برای ناشرین ایرانی هم دقیقاً همان تاثیر بازدارندگی را داشته و این‌گونه محصولات فرهنگی -که علاوه بر افراد پرمشغله که «شنیدن» یک کتاب را در حین رانندگی و … به خواندن آن ترجیح می‌دهند، دسترسی نابینایان را هم به کتاب‌های تازه انتشاریافته بیشتر می‌کند- هنوز هم در ایران رواج نیافته و به جای «پویایی فرهنگ»(!) منجر به خفه کردن خلاقیت‌های بسیاری در ایران در این زمینه جدید نشر شده است.

    دو- حضور و شرکت ناشران خارجی -اگر هم به واقع در نمایشگاه «شرکت» کرده باشند- محدود می‌ماند به عرضه همان کتاب‌های محدود. ناشرین خارجی در نمایشگاه کتاب تهران به دنبال مترجمی برای ترجمه کتاب به فارسی و یا هیچ‌گونه مذاکره و معامله‌ای بر سر حقوق موجود در آن کتاب و یا اجازه‌نامه‌های مربوط به استفاده از آن حقوق در بازار کتاب ایران نیستند.


    ۳. چه می‌توان کرد؟

    از آنجا که وجود حمایت کپی‌رایت در کنار سایر زمینه‌های ادبی و هنری، صنعت نشر را هم به گونه قابل‌توجهی متحول کرده و به سوی رشد سوق می‌دهد، نه تنها در کنار سایر هنرمندان بلکه حتی بیش از آنان، از دست‌اندرکاران صنعت نشر انتظار می‌رود تنها به صرف ابراز نارضایتی بسنده نکنند و به اقداماتی بیاندیشند که راه‌کاری عملی در پیش نهاده و خواست آنان را بدون‌ پرده و تعارف به اینکه خواهان برخورداری از قانونی موثر برای ایجاد چنین حمایتی چه در وجه داخلی یا بین‌المللی هستند، آشکار کنند. آنچه به چشم من به عنوان یک شهروند جامعه ایران از وضعیت امروز کشور می‌آید آنست که هرکس مایل است سختی کار را به دوش دیگری بیاندازد. ناشران به امید هنرمندانند و هنرمندان منتظر که ببینند دست‌اندرکاران سینما چه می‌کنند و سینمایی‌ها به امید دیگر. و همگی از عامه مردم انتظار دارند که «فرهنگ» داشته باشند و یا از دانشگاهیان که سمینار و کنفرانس بگذارند تا لزوم حقی را ثابت کنند که بیش از همه و قبل از همه به کار این قشر خاص می‌آید. آنچه زیاد است راه‌حل‌های کوتاه‌-مدت است،همچون راه انداختن قرعه‌کشی‌های لاتاری-مانند که مردم به خرید نسخه‌های اصل «تشویق شوند» که بیشتر در صنعت فیلم و سینما راه پیدا کرده و یا ثبت اثر در کشورهایی که امکان فراهم آوردن حمایت از طریق ثبت برای غیراتباع آن کشور در آن وجود دارد -بهترین نمونه در حال حاضر کشور آمریکاست که چنین امکانی را در قوانین خود پیش‌بینی کرده و به شیوه زیرکانه خود آثار فرهنگی دیگر کشورها و منافع ممکن در سرمایه‌گذاری بر آنها را هم به تبع آن به سمت خود جذب می‌کند؛ و آنچه نیست درخواست این قشر است به طور مکرر و خستگی‌ناپذیر و با روش‌های گوناگون از قانونگذار که فکری به حال وضع کپی‌رایت کند.

    لازم است قشر پدیدآورندگان هنری و ادبی و از جمله ناشران بدان آگاه شود که به جای یافتن راه‌های جایگزین و کوتاه‌-مدت که دردی را از کسی دوا نمی‌کند، خواست خود را به نحو روشن از قانونگذار ایرانی مطرح کنند و برای ابراز آن دست به خلاقیت زده و راهی بیاندیشند. به عنوان مثال اگر در نمایشگاه کتاب امسال هر ناشری برگه‌ای بر دیوار غرفه خویش که در نظر بازدیدکننده می‌آمد، می‌آویخت که خواهان برخورداری ناشران از قانونی به‌روز برای حمایت از کپی‌رایت است، آیا احتمال اینکه در کنار خبرها و گزارش‌ها از این نمایشگاه، اشاره‌هایی هرچند گذرا و حتی سطحی و غیرعلمی به اینکه کپی‌رایت به چه کار ناشران می‌آید و چرا آنان باید خواهان چنین قانونی باشند، بیشتر نمی‌شد؟ و این خود، جسته و گریخته این نکته را در نظر مردم و مسوولان نمی‌آورد و بحث را در جامعه به نحوی روشن‌تر زنده نمی‌کرد؟ این در حالی‌ست که اکثر خبرهای رسمی و غیررسمی از این نمایشگاه متمرکز بر این بود که کنترل شدید محتویات در رکودی نمایشگاه چه تاثیری داشته و همه به دنبال یافتن صحت این مساله و بحث آن و غیره بودند و توجهی بدان نشد که برگزاری چنین نمایشگاهی بهترین فرصت است برای طرح و بحث و بررسی اینکه آیا نبود کپی‌رایت چه کمری از صنعت نشر ایران شکسته و آیا چه می‌توان کرد که این درد درمان شود.

    در پایان:
    به نظر می رسد نبود قوانین کپی‌رایت تاثیراتی به مراتب گسترده‌تر از آنچه در نگاه اول رخ می‌نماید، تاثیراتی که در عین‌حال کمتر بررسی شده و کمتر اذعان و به‌ندرت نکوهش شده‌اند، بر پویایی صنعت کتاب کشورمان داشته است و با دیدی نو به داستان، چنین برمی‌آید که در وضعی گرفتار آمده‌ایم که گویی تحریمی گسترده و مخرب را خود برای خود خواسته و خویشتن را داوطلبانه از منبعی عظیم از امکانات مرتبط با این صنعت محروم ساخته‌ایم. در این نوشته تلاش شد نه تنها دیدی نو به عموم مردم و سپس ایده‌ای به مسوولان از آنچه هست و می‌توان صورت داد، داده شود، بلکه مهمتر، تلنگری بود به ناشران ایرانی و دست‌اندرکاران صنعت کتاب که بیش از این دست روی دست نگذارده و راهی برای بیان نیاز این صنعت به برخورداری از حمایت کپی‌رایت از خود بیابند.