از یکی از خوانندگان این وبلاگ چند سؤال درباره کپیرایت دریافت کردم. قصد دارم در این پست و چند نوشته بعدی به این سوالات تا حد ممکن و خلاصه پاسخ دهم.
سوال اولی که دریافت کردم سوالی مختصر است که البته جواب آن به اختصار خودش نمیتواند باشد!:
تعریف کپیرایت چیست؟
تعریف کپیرایت چیست؟
کپیرایت حقیست که پدیدآورنده یک اثر هنری یا ادبی بر روی اثر خود دارد. یک نوع مالکیت است که آثار آن کمی با مالکیت ما بر اشیاء مادی متفاوت است.
فرض کنید شما مالک خانهای هستید. این مالکیت اثرات خاص خود را دارد. مثلاً به شما حق انحصاری استفاده از مالتان را میدهد. و این خود بدان معنیست که شما میتوانید دیگران را از استفاده ازخانهتان منع کنید. این حق استفاده همچنین بدین معنیست که میتوانید آن را از بین ببرید. البته استفاده هر مالکی از مال خود با قاعدهای به نام «لاضرر» محدود میشود. یعنی اگر بخواهید از مال خود چنان استفادهای ببرید که منجر به ضرر دیگری بشود، این استفاده دیگر مجاز نیست.
حال فرض کنید شما نویسنده یک کتاب داستانید. این کتاب «مال» شماست و میتوانید هرگونه که خواستید از آن استفاده کنید. این استفاده اما نمیتواند تنها این باشد که کتابتان را در کتابخانه بگذارید و هر از گاه مطالعه کنید. انواع استفاده از چنین مالی به همین دلیل بسیار متنوع میشود. میتوانید با ناشر قرارداد ببندید تا کتابتان منتشر شود. در اینگونه قراردادها وضع کپیرایت تا حد زیادی بررسی و مورد تصمیم قرار داده میشود حتی اگر تحت عنوان کپیرایت نباشد. اگر بخواهید کپیرایت را برای خود نگاه دارید معمولاً ناشر از شما خواهد خواست که تعهد کنید برای چاپ کتاب به صورت موازی سراغ ناشر دیگری نروید و... . میتوانید با یک شرکت فیلمسازی قرارداد ببندید و حق ساخت فیلم از کتاب خود را به او منتقل کنید. بحث حق فروش دوباره هم میتواند مطرح شود و سایر حقوق که همه برخاسته از تنوع انواع «استفاده» دارنده کپیرایت از حقش در مقایسه با استفاده مالک یک شیء مادی از مالش است.
از طرفی وقتی تصمیم به انتشار اثر خود گرفتید، بحث استفاده سایر افراد از اثر شما که یک اثر کپیرایت است، مطرح میشود.
منظور از اثر کپیرایت a copyright work- a copyrighted work اثریست که کپیرایت آن هنوز منقضی نشده است. مدت کپیرایت در کشورهای مختلف متفاوت است. کشورهای عضو پیمان برن متعهدند که حداقل دوره حمایت ۵۰ ساله را در قوانین خود مقرر دارند. این مدت در انگلستان ۷۰ سال و در آمریکا ۱۲۰ سال پس از فوت دارنده کپیرایت است.
اما آیا سایر افراد چه استفادهای میتوانند از اثر کپیرایت شما (مثال ما کتاب بود) ببرند؟ اولین و شایعترین استفاده مسلماً خواندن آن کتاب است. برای اینکار افراد باید از یک اثر اصل original استفاده کنند. میتوانند کتاب را بخرند یا از کتابخانه امانت بگیرند. اگر کل کتاب را کپی کنند چه میشود؟ خوب کار زیاد جالبی نیست ولی در این موارد بحث استثنائات کپیرایت که دو شکل «استفاده مجاز» یا «اجازهنامه (لایسنس)های اجباری» انواعی از آن است، میتواند مطرح شود. اجازه دهید از کنار این البته بگذریم چون بسیار بحث مفصلیست!
افراد میتوانند انواع دیگری از استفاده از اثر شما بنمایند. میتوانند در یک برنامه رادیویی قسمتها یا حتی کل کتاب شما را روخوانی کنند. ممکن است یک نویسنده در کتاب خود از قسمتهایی از نوشته شما استفاده کند (دقت کنید استفاده در این مثال خاص متفاوت است از استناد کردن به کتاب شما که نیاز به کسب اجازه ندارد). اینها مواردیست که این افراد باید اجازه شما را برای استفاده خود کسب کنند. و البته این اجازه به معنای توافقیست که او با شما حاصل میکند که با پرداخت مبلغی به شما حق استفاده از اثر شما را متناسب با نحوه استفادهای که برنامهاش را دارد، کسب کند.
برای داشتن تصویر بهتری از اینکه کپیرایت چسیت، بد نیست که به مختصری از تاریخچه پیدایش کپیرایت هم اشاره کنم. اولین قانون کپیرایت در سال ۱۷۰۹ در انگلستان به امضای «ملکه آن» Queen Ann رسید. آیا چه ملکه فرهنگپرور و هنردوستی؟ خیر! فکر نمیکنم حرفی از حمایت و پرورش فرهنگ و هنر در آن زمان به شکل امروزی آن بوده یا حداقل با این قانون ملکه آن عزیز نگرانی خاصی را برطرف کرده باشد! داستان این بود که بعد از پیدایش و گسترش صنعت چاپ، ناشران انگلیسی متوجه شدند که کتابهای پرفروش آنها (در مقیاس آن دوره البته در نظر بگیرید!) توسط ناشرین خارجی هم چاپ شده و وارد کشور میشود و اگر قیمت آنها رقابتی باشد، بدان معناست که کتابهای آنان را کسی نمیخرد. این ناشرین از ملکه آن تقاضا کردند که در ازای دریافت درصدی از پول فروش کتاب (میبینید؟ خود ملکه آن مستقیماً ذینفع شده است!!)، قانونی را ایجاد کند که ناشری که اولینبار کتابی را چاپ میکند حق فروش نسخههای آن را داشته باشد، حقی مالی که حتی بتواند بر سر آن مذاکره کند و به دیگری انتقال دهد. این حق بر «نسخه» -copy- های یک کتاب از همان زمان به copy-right معروف شد.البته اگر خواستید به این تاریخچه استناد کنید لطفاً فراموش نکنید که قانون ۱۷۰۹ ملکه آن سالیان طولانیست که منسوخ شده و حقوق کپی رایت از آن زمان تا کنون بسیار زیاد متحول شده و در انگلستان دیگر ناشری به ملکه این کشور درصدی نمیدهد!
نکته دیگر که به بحث تاریخچه کپیرایت ربط پیدا میکند اینکه کپیرایت برخلاف مباحث متعددی در حقوق، یک حق «فطری» نیست. مثلاً قانون بر اینکه کشتن آدمها مجاز نیست و جرم است، یا همچنین در مورد مجاز نبودن دزدی، به نحوی «فطری» مینماید. منظور اینکه حتی در دورانهایی که جوامع انسانی نظامهای حقوقی پیشرفته و مفصل امروزی و یا قوانین منسجم که بتوان به آن استناد کرد، نداشتهاند، باز هم کشتن آدمها یا دزدی اموال دیگران نکوهیده و جرم -البته جرم به معنای غیردقیق- شمرده میشده است. گویی چیزی بوده که از فطرت ما آدمها برمیخیزد. کپی رایت اما حقی فطری نیست. در تاریخچه مختصری که گفتم هم دیدید ملکه آن نفع مادی داشت که قانع شد چنین قانونی را ایجاد کند و این یعنی جامعه به خودی خود و از ابتدا نیاز به داشتن این حق را -مخصوصاً به شکل پیچیده امروزی آن- احساس نمیکرده است. البته منظور این نیست که چون فطری نیست پس جامعه هم بدان نیاز ندارد. این حرف غلطیست. میتوانید مساله مالیات را هم عیناً از این دید بررسی کنید: فطری نیست ولی بسیار لازم است و بدون آن حتی اصولاً یک جامعه شهری امروزی قابل تصور نیست. نتیجهای هم که از بحث فطری نبودن کپیرایت میتوان گرفت خصوصیت دیگر این حق است که باید در تعریف آن در نظر داشته باشید: اینکه کپیرایت چه حقوقی را به دارنده خود میدهد، چطور و با چه چیزی ممکن است محدود شود و جزئیات دیگر باید در قانون یک کشور معنی شود. این یعنی کپیرایت من ایرانی حقی قاعدتاً بسیار متفاوت از آنچه دارنده مثلاً انگلیسی کپیرایت بر اثرش دارد، به من می دهد.
پس به طور خلاصه: کپیرایت حقیست که پدیدآورنده یک اثر هنری یا ادبی بر اثر خود دارد. به موجب این حق، دارنده کپیرایت میتواند در ازای اعطای اجازه به دیگران برای استفاده از اثرش پرداخت مبلغی را بخواهد. جزئیات این حق و اینکه این حق موجد چه منافع اقتصادی و غیراقتصادی است را قانون هر کشور تعیین میکند و امکان ورود استثناء به این حق -یعنی مواردی که افراد این حق را رعایت نکنند و باز هم حق دارنده کپیرایت نقض نشود- وجود دارد و به تفصیل باید توسط قانون یک کشور تعیین و تعریف شود.
وقتی ما مالک خانه هستیم می توانیم تعیین کنیم که چه کسی به خانه بیاید و چه کسی نه. اما در کپی رایت هم حق تعیین فرد استفاده کننده را داریم؟ مثلا نویسنده می تواند تعیین کند که ساکنان فلان ایالت حق خرید کتابش را ندارند؟
ReplyDeleteچنانکه گفتم مالکیت اشیاء تفاوتهای اساسی با مالکیت فکری و بحث کپیرایت دارد. این هم میتواند از آن تفاوتها به شما آید. به عنوان پدیدآورنده اثر، شما حق این را دارید که درباره انتشار اثرتان تصمیم بگیرید. میتوانید به هر دلیلی تصمیم بگیرید که اثرتان را هیچگاه منتشر نکنید -دقت کنید که اینگونه آثار هم کپیرایت دارند- اما اگر منتشر کردید دیگر نمیتوانید تعیین کنید چه کسی اثر شما را میتواند بخرد یا نخرد. اگر کسی میخواست از روی کتاب شما (مثلاً) فیلمی بسازد بایداجازه شما را کسب کند در این موقع است که شما میتوانید از دادن اجازه خودداری کنید و هیچکس هم نمیتواند شما را مجبور کند ولی وقتی اثر شما منتشر شد دیگر اختیاری از خود در تعیین افراد مجاز به خریداری ندارید و قوانین کلی کشور در اینباره اعمال میشود.
ReplyDeleteمشابه داستان آن فیلمساز، میتواند در مورد یک مترجم هم مطرح شود. اگر یک نویسنده آمریکایی کتابی داشته باشد که مترجمی ایرانی بخواهد آن را ترجمه کند باید از وی اجازه بگیرد (و درباره تعلق درصدی از فروش آن کتاب در ایران با او مذاکره کند). اگر نویسنده آمریکایی از ایرانیها خوشش نیاید و نخواهد کتابش به فارسی ترجمه شود، کاملاً مختار و آزاد است که مترجم ایرانی داستان ما را رد کند برود پی کارش. این اما به این معنی نیست که ایرانیها نمیتوانند خود کتاب او را -ترجمه نشدهاش را البته- بخرند. حال اگر این مترجم ما بیاید فحشی نثار نویسنده آمریکایی نژادپرست کند(!) و کتابش را در هر حال ترجمه فارسی و منتشر کند، اینکه در ایران عزیز ما آب از آب تکان نمیخورد و نویسنده آمریکایی کار چندانی نمیتواند کند در جلوگیری از انتشار ترجمه فارسی کتاب، این به خاطر حقوق کپیرایت نیست بلکه به این دلیل است که کشور ما تحت هیچ تعهد بینالمللی برای حمایت از کپیرایت نرفته است. البته این نباید باعث شود که با دمبمان گردو بشکنیم!! در داستان بالا نویسنده آمریکایی کاری که میکند آنست که در یک دادگاه آمریکایی اقامه دعوا به طرفیت خوانده غایب (مترجم ایرانی) میکند و دادگاه هم مسلم است که به نفع او رأی میدهد و خسارت وی هم از محل داراییهای بلوکه شده دولت ایران در آمریکا (به عبارت دیگر: بیتالمال ایرانیان) پرداخت میشود۰
فرض کنید کتابی در مورد مدیریت زمان است.
ReplyDeleteخوب افراد زیادی در مورد مدیریت زمان کتابی نوشتند.
که تقریبا همه آن ها یک حرف را میزند.
آیا مثلا آقای برایان تریسی می تواند از دیکران که کتاب مدیریت زمان نوشته اند شکایت کند.
یا فرض کنید فردی کتاب آقای برایان تریسی را بخواند و با تغییر کلمات و جملات ولی با همان مظمون به صورت تصویری منظور فیلم محصول آموزشی مدیریت زمان بسازد آیا باز هم باید از آثای برایان تریسی اجازه بگیرد؟
بله بله اگر همان جملات کتاب آقای تریسی را استفاده کند ولی بیاید برای راه گم کردن کلماتی را کم کند یا اضافه کند یا تغییر دهد، باز هم میتواند به سادگی نقض کپیرایت اتفاق افتاده باشد.
Deleteاینکه درباره مضمونی بنویسد که دیگران هم نوشتهاند، این مساله دیگری است و چرا که نه. شما میتوانید درباره موضوعی که خیلیها درباره آن تحقیق و تعمق کردهاند نظرات خودتان را بنویسید و منتشر کنید ولی به محض آنکه شروع کنید به کپی کردن از اثر دیگری وقتش است که در نوشتههایتان تجدید نظر کنید. این مساله نه تنها نقض کپیرایت است بلکه میتواند غیر اخلاقی هم باشد. از طرفی فایده این چنین ابزار قانونی برای جلوگیری از کپیبرداری اینست که افراد را از تکراری کاری و پرداختن به موضوعاتی که بارها دیگران به آن پرداختهاند بازمیدارد.
در کامنت خودتون چند تا مساله را به صورت آمیخته با هم مطرح کردید که درستش آنست که اینها را بیایید از هم جدا کنید چون حکم هر یکی از دیگری جداست.
یک اینکه اگر درباره «موضوعی» بنویسید (با جملات و انشای خود و خدا وکیلی بدون کپی کار دیگران!) که دیگران نوشتهاند: آزادید که این کار را بکنید. اگرچه از دید پژوهشی کار بیفایدهای است. و مضاف بر آن اگر مطالبتان با نویسنده دیگری که قبل از شما نوشته و مخصوصاً اگر این نویسنده از شما معروفتر باشد، این خطر را برای خود خریدهاید که این فرد شما را تعقیب کند (اقامه دعوی به اتهام نقض کپیرایت) و آنوقت شما در دادگاه باید اثبات کنید که مطلب را واقعاً خودتان نوشتهاید و اینکه چطور این را اثبات کنید دیگر با خودتان است و راههای گوناگون دارد که در اینجا مطلب را طولانی میکند و جایش نیست.
حال اگر کس دیگری به آن موضوع پرداخته شما هم اثر او را خواندهاید و درباره همان موضوع حرف جدیدی برای گفتن دارید این حکمش چیست: شما مطلب خود را مینویسید و حرف جدید خود را درباره آن موضوع میزنید. اما هر موقع که مطلبی را خواستید بگوئید که نویسنده قبلی گفته و شما از او تاثیر گرفتهاید باید از او «نقلقول» کنید. به این معنی که اولا به روشنی نام و مشخصات او را به عنوان منبع ذکر کنید و بگویید دقیقاً چههاست که از نوشتهاو نقلقول می کنید و ثانیاً دقت کنید این نقلقول شما شامل قسمت معقولی از نوشته او باشد: نمیتوانید کل کتاب او را نقلقول کنید! بلکه قسمتی که هر چه کمتر باشد را باید نقلقول کنید.
لازم به ذکر است که «نقلقول» از مصادیق معروف «استفاده منصفانه» از اثر کپیرایت است و اگر به درستی انجام بشود، حتی نیاز به اجازه از دارنده کپیرایت ندارد.
راستی باید ببخشید که پاسخ به نظر شما اینهمه طول کشید! همچنانکه در «درباره وبلاگ» و «درباره نویسنده» به تازگی توضیح دادهام، به دلیل مشکلات فراوان عدم دسترسی، متاسفانه، به دلیل فیلتر شدن تمام دومینهای منتهی به بلاگسپات، تصمیم گرفتم وبسایت خودم را راهاندازی کنم و پس از آن دیگر در این وبلاگ نه مطلبی میگذارم و نه با دقت، نظرات را دنبال می کنم (متاسفانه به دلیل فیلتر شدن مشکل بسیار در دسترسی به این وبلاگ دارم!) بنابراین خواهشمندم لطف کنید مطالب جدید را از طریق وبسایت اثر اصیل به اطلاع بنده برسانید.
Deleteباز هم ممنون.
آدرس اثر اصیل این است:
www.originalwork.ir