Friday 10 June 2011

ثبت کپی‌رایت محصولات فرهنگی ایران در آمریکا- قسمت سوم و نهایی


در بخش نهایی این نوشته ابتدا اینکه کپی‌رایت اصولاً چیست مطرح خواهد شد تا این مقدمه‌ای باشد بر توضیح اینکه آیا اصولاً کپی‌رایت قابل ثبت است؛ در ادامه توضیحی بر «کپی‌رایت بین‌المللی» خواهم داشت و اینکه این برداشتی‌ست نادرست و اینکه با ثبت اثر در آمریکا یک همچون کپی‌رایتی به وجود نمی‌آید و نیز اینکه ثبت در آمریکا چگونه به کار پدیدآورنده غیرآمریکایی می‌آید. در ادامه، توضیحاتی راجع به اینکه اصولاً ثبت کپی‌رایت در حقوق ایالات متحده آمریکا برای چه تعبیه شده و با وجودی که تشریفاتی‌ست که با پیمان برن ناهمگون است، چگونه هنوز هم در حقوق این کشور پابرجا مانده است. در پایان، منافعی که آمریکا از جذب پدیدآورندگان ایرانی به ثبت اثر فرهنگی خود در این کشور می‌برد، در دو دسته منافع مالی و فرهنگی مطرح خواهد شد.

  • کپی‌رایت اصولاً چیست؟
    کپی‌رایت یکی از سه بحث اصلی رشته مالکیت فکری Intellectual Property ست. موضوع این رشته، حمایت حقوق از خلّاقیت افراد است. این خلّاقیت درصورتی‌که جنبه صنعتی به خود گیرد، با «حق اختراع» Patent حمایت می‌شود؛ جنبه تجاری خلاقیت عمدتاً -اگرچه نه منحصراً- بحث علائم تجاری Trademarks را پیش می‌آورد و کپی‌رایت تعبیه این حقوق برای حمایت از جنبه ادبی و هنری خلّاقیت است. اگر به طور خلاصه بخواهیم این سه را با هم مقایسه کنیم، جدای از نکته بالا، مدّت زمان حمایت و نیاز به ثبت نیز از تفاوت‌های اصلی این سه است: حق اختراع در ایران و اکثر نظام‌های حقوقی، منحصر است به ۲۰ سال از زمان ثبت و پس از ۲۰ سال، اختراع وارد «عرصه عموم» public domain می‌شود و قابل دسترسی و استفاده توسط همگان؛ علائم تجاری در ایران و معمولاً در سایر نظام‌ها، برای ۱۰ سال پس از ثبت، معتبر است، با توجه به اینکه حمایت آن درصورت ثبت مجدّد، قابل تمدید است. کپی‌رایت امّا کمی با این دو متفاوت است. در قریب به اتفاق نظام‌های حقوقی، کپی‌رایت به محض پدید آمدن اثر هنری و ادبی، در شکلی از بیان expression (در تقابل با «ایده» محض که قابل حمایت نیست)، به وجود می‌آید و این یعنی، نیاز به ثبت ندارد؛ البته در صورت درخواست حمایت، پدیدآورنده یک اثر ادبی یا هنری باید بتواند انتساب آن اثر را به خود ثابت کند؛ لیکن بحث آنست که این اثبات از طرق مختلف ممکن است و به معنی لزوم ثبت اثر در یک اداره دولتی به نام خود نیست و در صورت اثبات نیز، حمایت به زمان قبل از اثبات نیز تسرّی می‌یابد؛ البته نقطه احتساب آغاز مدّت حمایت، بسته به انواع آثار، می‌تواند متفاوت باشد و مثلاً در مورد آثار سینمایی، زمان حمایت درصورتی‌که اثر پخش یا اکران شده باشد، از زمان پخش یا اکران احتساب می‌شود و نه از زمان ساخت اثر.

    با در نظر داشتن تفاوت اثبات و ثبت، باید دانست که مطابق با پیمان برن برای حمایت از آثار ادبی و هنری -که یکی از اصلی‌ترین پیمان‌های بین‌المللی در زمینه کپی‌رایت است و حداقل حقوقی که کشورها باید برای اتباع خود تعیین کنند را مقرر داشته- وجود حمایت کپی‌رایت نمی‌تواند مشروط به رعایت تشریفاتی گردد؛ و منظور این پیمان از تشریفات، عمدتاً نیاز به ثبت کپی‌رایت بوده است.
    اگر در اسناد این پیمان جستجویی کنید خواهید دید که ایالات متحده آمریکا تنها در سال ۱۹۸۹ بود که به این پیمان پیوست، در حالی که این پیمان از سال ۱۸۸۶ قابل اجرا و قابل پیوستن بدان بوده‌ است. یکی از مهمترین دلایل آمریکا برای به تعویق انداختن پیوستن به این پیمان آن بوده که مطابق با قوانین داخلی آمریکا، تشریفات ثبت برای به وجود آمدن حمایت کپی‌رایت لازم بوده و این کشور چندان راغب به تغییر این جنبه از قانون داخلی خود نبوده است. این کشور تا سال ۱۹۸۹ زمان برد تا قوانین خود را تا حد امکان -از لحاظ لزوم عدم هیچ‌گونه تشریفات به عنوان پیش‌شرط به وجود آمدن کپی‌رایت در یک اثر- با پیمان برن هماهنگ سازد و خواهیم دید که حتی پس از پیوستن به پیمان برن نیز آمریکا شرط لزوم ثبت کپی‌رایت را کاملاً حذف نکرد و به لطایف‌الحیلی که با پیمان برن ناهمگون نباشد، آن را نگاه داشت. از اقداماتی نیز که ایالات متحده برای آنکه سرش از منفعت برخورداری اتباعش از حمایت کپی‌رایت سایر کشورهای دنیا بی‌کلاه نماند، صورت داد، پیمان بین‌المللی دیگری بود به نام پیمان جهانی کپی‌رایت Universal Copyright Convention که یکی از نوشته‌های این وبلاگ را بدان اختصاص داده‌ام.

    اما پس از ۱۹۸۹ که بالاخره ایالات متحده آمریکا نیز به قافله جهانی حمایت از کپی‌رایت به شکل مقرر در پیمان برن، پیوست، این کشور باز هم یک سری مقررات خود را راجع به لزوم ثبت اثر برای برخورداری از کپی‌رایت حفظ کرد؛ بدین ترتیب، اکنون آثار همچنان که در پیمان برن مقرر شده است، بدون نیاز به هیچ تشریفاتی دارای حمایت کپی‌رایت هستند لیکن برای بهره‌برداری کامل از این حقوق، دارندگان کپی‌رایت اقداماتی را لازم است انجام دهند و ثبت کپی‌رایت بدین صورت در قوانین داخلی آمریکا نقاب از رخ خود بر می‌دارد.

    • کپی‌رایت بین‌المللی؟
    برای افرادی که اطلاعات تخصصی در زمینه کپی‌رایت ندارند، ممکن است چنین برداشت شود که با ثبت یک اثر در آمریکا آن اثر از یک «کپی‌رایت بین‌المللی» برخوردار می‌گردد. این برداشتی‌ست اشتباه که لازم است توضیحاتی درباره آن بدهم.

    چیزی به اسم «کپی‌رایت بین‌المللی» وجود خارجی ندارد، چه در ایران و چه در سایر کشورهای دنیا. آنچه وجود دارد یک سری پیمان‌های بین‌المللی هستند که کشورها در صورت تمایل و آزادانه می‌توانند بدان بپیوندند. در صورت پیوستن به چنین پیمان‌های بین‌المللی -بگذارید مثلاً پیمان برن را معیار قرار دهیم- کشور عضوشده می‌پذیرد که از آثار یک پدیدآورنده غیر تبعه که تبعه کشوری‌ست که در آن پیمان عضو است، همانند تبعه خود، حمایت به عمل آورد. در جزئیات اینکه آیا این حمایت عیناً همانند تبعه خود است یا می‌تواند کمتر یا بیشتر هم باشد، قواعد بسیاری وجود دارد که جای طرح آن اینجا نیست و تنها برای دانستن اساس، لازم است بدانید که حتی عضویت کشورها در این پیمان‌ها نیز یک شکل واحد به قانون کپی‌رایت و حقوقی که دارنده کپی‌رایت از آن برخوردار است، نمی‌دهد؛ اگرچه که حداقلی از حقوق لازم است که اعطا شود لیکن جزئیات از کشوری به کشور دیگر و در واقع از قانون داخلی یک کشور به قانون داخلی کشور دیگر متفاوت است. پس اگر شما به عنوان مثلاً شهروند انگلستان در فرانسه از حقوقی برخوردارید، بدان معنا نیست که از عین همان حقوق نیز در اسپانیا برخوردارید و یا آنکه فرانسه و اسپانیا به شما عین حقوقی را که در انگلستان دارائید، اعطا کنند، اما بدان معنا هست که در این دو کشور به ترتیب مانند یک شهروند فرانسه یا اسپانیا با شما رفتار شود.

    اگر یک قانون بین‌المللی وجود ندارد، پس چگونه ثبت کپی‌رایت در آمریکا برای یک ایرانی مانند آنست که اثرش در همه جای دنیا حمایت می‌شود؟ 
    خوب! نکته اصلی پیوستن به پیمان‌های بین‌المللی همین است!: برای آنکه در کشورهای عضو این پیمان‌ها مانند اتباع خود آنها از حمایت برخوردار شوید، کشور شما نیز باید به این پیمان پیوسته باشد. ایران به هیچ پیمان بین‌المللی در حمایت از کپی‌رایت نپیوسته، پس پدیدآورندگان ایرانی در هیچ کجای دنیا از حمایت قانون آن کشورها برخوردار نیستند؛ البته باز هم خاطر نشان می کنم که این حرف، از کلیّات است و جزئیات و استثنائات در اینجا بررسی نمی‌شود. پس پدیدآورندگانی که می دانند آثار آنها پا از مرزهای ایران بیرون خواهند گذارد و احتمال استفاده بدون مجوز از آثار آنها در سایر نقاط دنیا وجود دارد، راهکار ثبت در آمریکا را اندیشیده‌اند. با این کار اثر ثبت‌شده همانند یک اثر پدیدآورنده آمریکایی دارای حمایت شناخته می‌شود، درست مانند آنکه پدیدآورنده، اصولاً شهروند آمریکا باشد. بدین‌ترتیب نه تنها اثر در داخل مرزهای آمریکا قابل حمایت است، بلکه در سایر نقاط دنیا نیز به چشم یک اثر پدیدآورنده آمریکایی بدان نگریسته می‌شود و پس فراهم آوردن حمایت طبق این پیمان‌های بین‌المللی برای آن اثر لازم می‌گردد.

    • چگونگی ثبت کپی‌رایت در آمریکا
    به‌طور‌کلی ثبت کپی‌رایت در آمریکا یک تشریفات قانونی‌ست، برای آنکه از اطلاعات مربوط به اثر و کپی‌رایت آن یک مدرک و سابقه قانونی حفظ شود و موجود باشد. البته چنان‌که در پیش هم گفته شد، ثبت کپی‌رایت، شرط به وجود آمدن حمایت کپی‌رایت برای یک اثر نیست -حداقل نه برای یک شهروند آمریکایی یا تبعه کشوری که عضو پیمان برن باشد، لیکن با وجودی که ثبت، لازمه به وجود آمدن نیست، قانون کپی‌رایت آمریکا، مشوّق‌ها و انگیزه‌های متعددی را برای ثبت کپی‌رایت مقرر داشته است و از این طریق راه را برای ثبت کپی‌رایت برای آثاری که پدیدآورندگان آن غیرآمریکایی باشند هم هموار شده است، زیرا شهروند کشور خاصی بودن یا نبودن به عنوان پیش‌شرط امکان ثبت کپی‌رایت در آمریکا مقرر نشده است.

    مزایا و مشوق‌های ثبت کپی‌رایت در آمریکا 
    این مزایا و مشوق‌ها -خصوصاً از دید شهروندان آمریکایی و اتباع کشورهایی که عضو پیمان‌های بین‌المللی حمایت از کپی‌رایت هستند و برای برخورداری از حمایت، نیاز به ثبت ندارند- از این قرار است:

    ۱. ثبت، یک مدرک و سابقه قابل دسترسی برای عموم از اطلاعات مربوط به اثر و پدیدآورنده آن فراهم می‌آورد. این مزیّت خصوصاً آنجا مطرح می‌گردد که فردی برای استفاده از یک اثر کپی‌رایت که نیاز به مجوز از دارنده کپی‌رایت دارد، به دنبال اطلاعاتی از این شخص اخیر است.

    ۲. قبل از اقامه دعوای نقض کپی‌رایت در دادگاه، اثر در هر حال باید در اداره کپی‌رایت امریکا ثبت گردد.

    ۳. اگر اثر ظرف ۵ سال از انتشار آن، ثبت شود، این به‌خودی‌خود دلیلی به نفع ثبت‌کننده در مورد اعتبار کپی‌رایت و انتساب اثر به اوست و لزوم اثبات خلاف در این صورت با طرف دیگر است که عدم انتساب را ثابت کند.

    ۴. در صورتی که اثر ظرف ۳ ماه از انتشار آن و یا قبل از نقض کپی‌رایت آن اثر و اقامه دعوا در دادگاه، ثبت شده باشد، خسارات قانونی statutory damages و هزینه وکیل attorney's fees قابل ادّعا می‌باشد؛ درحالی‌که اگر ثبت نشده باشد، و یا به منظور امکان اقامه دعوا ثبت شده باشد، تنها خسارات واقعی و منافع actual damages and profits برای خواهان قابل ادعاست.

    ۵. ثبت اثر به ثبت‌کننده این امکان را می‌دهد که نزد اداره خدمات گمرکی ایالات متحده آمریکا سابقه و مدرکی داشته باشد تا بتواند از این اداره درخواست کند از وارد کردن اجناس نقض‌کننده کپی‌رایت وی جلوگیری کند.

    زمان ثبت یک اثر در آمریکا
    ثبت کپی‌رایت در آمریکا می تواند در هر زمانی -مادام که کپی‌رایت موجود در آن اثر منقضی نشده است- صورت گیرد. برخلاف قانون قبلی آمریکا (قانون سال ۱۹۷۸)، مطابق با قانون فعلی اگر اثری در حالی‌که هنوز منتشر نشده بوده، ثبت شده باشد، بعد از انتشار نیاز به ثبت دوباره ندارد، اگرچه دارنده کپی‌رایت می‌تواند آن تدوین نهایی انتشار یافته را هم در صورت تمایل ثبت کند.

    • نفع آمریکا در ثبت کپی‌رایت محصولات خارجی در کشور خود
    در قسمت دوم این نوشته چنان نتیجه‌گیری شد که ثبت محصولات فرهنگی در آمریکا برای پدیدآورندگان ایرانی آنها، منافعی بیش از ضررهای آن دارد. لازم است به داستان از دریچه دید دو کشور آمریکا و ایران و نیز ملّت‌های آنان هم نگریسته شود. آنچه که به نظر می‌رسد به عنوان روندی تازه از سوی پدیدآورندگان آثار فرهنگی در ایران با ثبت اثرشان در آمریکا، شروع شده، دور نمی‌نماید که تبدیل به روندی رایج گردد که نه تنها برای کشور آمریکا منافع مالی مستقیم خواهد داشت بلکه به زودی مرکز اصلی تولید فرهنگ پارسی را نیز از ایران خارج و به آمریکا منتقل کند. نفع آمریکا روشن است و به دو دسته کلی می‌توان تقسیم نمود:

    منافع مالی
    ثبت اثر برای پدیدآورنده ایرانی هزینه‌هایی در پی دارد: قسمتی از این هزینه‌ها مستقیماً به جیب دولت ایالات متحده (اداره کپی‌رایت) می‌رود -فراموش نکنیم دولت آمریکا برای فراهم آوردن این حمایت به‌رایگان اقدام نمی‌کند و ثبت، نیازمند پرداخت هزینه‌ایست که برخلاف آنچه در ایران رواج دارد، هزینه واقعی‌ست و نه یارانه‌ای یا قابل تخفیف و غیره- قسمتی دیگر نیز صرف گرفتن وکلای آمریکایی می‌گردد.

    منافع فرهنگی
    ثبت آثار فرهنگی در آمریکا کم‌کم مخاطبین را هم -به دلایل مختلف و از سرناچاری و نه لزوماً از روی عمد و دشمنی با ایران- به آمریکا می‌کشاند. فرهنگ ایرانی به جای شکوفایی در ایران و به خدمت گرفتن ایرانی و در خدمت ایرانی بودن، به آمریکا منتقل می‌شود، آمریکایی را به خدمت می‌گیرد و در خدمت آمریکایی خواهد بود. روندی که به نظر می‌رسد در ابتدای شکل‌گیری آنیم به شدّت نقطه‌ای دیگر، بسیار مشابه این، در گذشته فرهنگ این مملکت را برای من تداعی می‌کند: دوران صفویه و مهاجرت شاعران و ادیبان ایرانی به هند که ایجاد سبکی در ادبیات فارسی به همین نام سبک هندی»- را در پی داشت:

    مشکل شاعران دوره صفوی، البته، تحت نام کپی‌رایت قابل بررسی نیست، اگرچه بحث عدم حمایت از شاعران می‌تواند مشکل آن زمان را با ادبیات حقوق کپی‌رایت دوران مدرن حلّاجی کند. وضع از این قرار بود که شاهان صفوی خود را «لایق» آن که موضوع سروده‌های شاعران که عمدتاً مبتنی بر ستایش از آنان بود نمی‌دیدند و بر آن بودند که در عوض امامان شیعه از چنان جایگاهی برخوردارند. این در حالی بود که ستایش از شاهان و بزرگان به عنوان «ولی‌نعمتان» شعرا، سابقه‌ای طولانی و جاافتاده در فرهنگ و ادبیات این مرز و بوم داشت. نتیجه این «فروتنی» شاهان صفوی و به دنباله‌روی از آنان، بزرگان و فئودال‌های ایرانی، شعرا از ستایش آنان منع و به سرودن درباره امامان تشویق شدند. شاهان و بزرگان نیز که ستایشی از خود دریافت نکرده بودند، حمایت (مالی) از شاعران را نیز بر خود لازم نمی‌دیدند و آنان را به همان حمایت (از نوع اخروی!) امامان حواله دادند! شاعران نیز چاره‌ای ندیدند جز آنکه به سایر سرزمین‌های فارسی‌زبان که تحت حکومت صفویه نبود و هند مهمترین آن به شمار می‌رفت، مهاجرت کنند. دوره صفوی اگرچه در بسیاری از شاخه‌های هنر و فن، دوره‌ای شکوفا بود، لیکن ادب پارسی در آن دوره نه در ایران که در هند و به حمایت شاهان هندی به حیات خود ادامه داد و بالطبع تاثیرات فرهنگ هندی را نیز بر خود پذیرفت.

    روند ثبت کپی‌رایت در آمریکا نیز به نظر من آغاز مهاجرت فرهیختگان و هنرمندان مستاصل و ناامید از حمایت در کشور خود به کشوریست که آنان را با آغوش باز پذیرا باشد. مهاجرتی که بنا به مقتضیات زمان، لزوماً مهاجرتی مادّی نخواهد بود و این خود زیرکی آمریکا را نیز می‌رساند که چگونه ضمن دور نگاه داشتن منبع خلّاقیت -هنرمندانی که مقیم ایرانند- که هزینه های خود را دارد، حاصل کار آنان را از آن خود می‌کند؛ تو گویی هزینه‌ها برای ایران است و هنگامی که نوبت به ثمره این هزینه‌ها می‌شود، بهره‌ها و نتایج صادر می‌شود برای آمریکا. چنان می‌نماید انگار آمار بالای مهاجرت ایرانیان و سرمایه‌های انسانی این کشور به آمریکا که نام فرار مغزها را بر آن نهاده‌اند، کافی نبود که اکنون محصولات فرهنگی ایران هم سر از آمریکا درمی‌آورد و آنها هم که ایران مانده‌اند به فکر فرستادن آثار فرهنگی خود به آنجایند.

    این توضیح که به ناچار کمی به درازا کشید، نه تنها توضیحی بر چگونگی نفع بردن آمریکا از این روند است، بلکه ‌خود، ضرر ایران و کلاهی که به سرش خواهد رفت را نیز می‌نمایاند: فقر فرهنگ به سبب از دست دادن مرکزیت خود در خلّاقیت فرهنگ و هنر پارس.

    دولت ایران لازم است که نشانگان شروع این روند را که چون بیماری مهلکی به تن فرهنگ ایران خواهد افتاد، جدی بگیرد و از همین آغاز به هر روش که می‌تواند برای فراهم آوردن حمایتی که هنرمندان و پدیدآورندگان آثار فرهنگی ایرانی لایق آنند و انتظار آن را دارند، چاره‌ای بیاندیشد، که اگر فراهم نشد، نمی‌توان پدیدآورنده ایرانی را شماتت کرد که «چرا به همین وضعیت فلاکت‌بار عدم حمایت نساختید؟» که میل به پیشرفت، میل طبیعی هر موجود زنده‌ایست، چه رسد به هنرمندان که وجودشان به هنرشان بسته است.

    Friday 3 June 2011

    ثبت کپی‌رایت محصولات فرهنگی ایران در آمریکا - قسمت دوم

    • آلبوم جدید محمدرضا شجریان و داستان ثبت کپی‌رایت در آمریکا
    داستان آلبوم جدید محمدرضا شجریان کمی با داستان سریال قهوه تلخ متفاوت است. اگر سریال قهوه تلخ در ایران مجوز انتشار گرفت و توانست از اقبال عمومی مردم سود خوبی برد، آلبوم جدید محمدرضا شجریان با نام «مرغ خوشخوان» اصولاً مرحله گرفتن مجوز از وزارت ارشاد را طی نکرد. چنانکه در تارنماهای مختلف -از جمله اینجا- از قول وکیل ایشان خواندم، این آلبوم قسمت دوم کنسرتی‌ست که قسمت اول آن در سال ۱۳۸۸ با نام «رندان مست» منتشر شد و با استقبال مردم مواجه گشت. اینطور که پیداست وزارت ارشاد یک سالی‌ست که در دادن مجوز به این آخرین آلبوم آقای شجریان تعلّل می‌کند، به نحوی که نه مجوز را می‌دهد و نه اعلام می‌کند که کار قابل تایید و گرفتن مجوز نیست و در این سبک «دواندن» هنرمند به دنبال مجوزی ساده، بسیار محتمل به نظر می‌رسد که وزارت ارشاد سوابق سخنان و جهت‌گیری‌های محمدرضا شجریان را در دفاع از مخالفین دولت دور از نظر نداشته است.

    گویا این پیش‌زمینه حال دلیل کافی برای این هنرمند فراهم آورده که انتشار آلبوم را به طور کلّی از ایران خارج کند و برنامه بر انجام کار در کشور آمریکا قرار داده شده است که به قول معروف هم فال باشد و هم تماشا: هم آلبوم ایشان منتشر شود و در دسترس بیشترین جمعیت ایرانیان مقیم خارج -ساکن آمریکا- قرار گیرد و هم از حمایت کپی‌رایت بسیار قوی (کشور آمریکا در حال حاضر قوی‌ترین قوانین کپی‌رایت در دنیا را دارد) برخوردار ‌گردد.


    • کپی‌رایت، امکانات بالقوه، اعتراض مدنی و احترام به مخاطب
    از قول وکیل آقای شجریان همچنین خوانده شد که در صورت انتشار آلبوم جدیدشان در آمریکا، ایشان به دنبال راهکارهایی هم برای قابل دسترس گرداندن این آلبوم برای ایرانیان مقیم داخل می‌باشند و گویی تصمیم بر آن گرفته شده که کار قابل دانلود به صورت پولی باشد که اگر این‌طور باشد، گامی نو -تا جایی که من خبر دارم- و موثر خواهد بود در به‌روز کردن روش‌های انتشار یک اثر موسیقی در ایران از لحاظ استفاده از فن‌آوری روز؛ چه دانلود موسیقی در ایران در قریب به اتفاق موارد به دست کاربران عادی دهکده جهانی و به صورت غیرپولی و در نتیجه ناقض حقوق کپی‌رایت پدیدآورنده صورت می‌گیرد و این شاید اولین مورد باشد که خود آهنگساز، ساخته خود را در اینترنت به طور گسترده به نحوی که خود نیز صرفه‌ای از آن ببرد، قابل دسترس می‌کند

    پیش از آقای شجریان، محسن نامجو نیز با نظر به ناممکن بودن دریافت مجوز ارشاد برای آلبومی که در خارج از ایران منتشر کرده بود، از مقیمان خارج از ایران درخواست کرده بود، اثر را خریداری کنند، و ضمن قراردادن آن آلبوم در دسترس مقیمان داخل برای دانلود در اینترنت، از آنان خواسته بود که در صورت دانلود، بهای آن را به عنوان خیریه به «محک» (موسسه حمایت از کودکان سرطانی ایران) بپردازند. این اقدام عملی بود بسیار باارزش از آن جهت که هم نوعی اعتراض مدنی بود به ندادن مجوز ارشاد به آثار ایشان و هم درک وی را از موقعیت مخاطبین ایرانی خود می‌رساند و سعی هنرمند را برای اندیشیدن راه‌حلّی نشان می‌داد برای آن که صرف زندگی در ایران سبب نشود مخاطبان وی از تجربه آثارش محروم بمانند؛ که به نوعی ارزشمند تلقّی کردن مخاطبین خود در ایران است.
     
    با این وجود، اعتقاد دارم احترام به مخاطب نباید به قیمت ضرر مالی هنرمند تمام شود و در همه حال اینکه تمام امکانات بالقوه فن‌آوری و حقوقی و اجتماعی امروز ابتدا سنجیده شود -مثل اینکه آیا راهی وجود دارد که از امکانات خدمات بانکی اینترنتی و پرداخت آن-لاین استفاده شود تا هر یک از آهنگ‌های ایشان از طریق خرید اینترنتی قابل دانلود باشد و نه به صورت رایگان- باید در اولویت قرار داده شود و اگر هیچ‌گونه راهی موجود نبود آنگاه هنرمند دست به چنین اقدام متضمن ضرر مالی علیه خود دست زند. از این‌رو برنامه آقای شجریان که گویا راهی برای دانلود پولی آثارشان برای ایرانیان مقیم داخل کشور اندیشیده‌اند، اقدامی مثبت است که می‌تواند در ایجاد تنوع در شیوه‌های عرضه آثار موسیقی حتی داخل کشور، نقشی کلیدی بازی کند.


    • مزایای انتشار و ثبت کپی‌رایت آلبوم جدید در آمریکا
    ۱. با انتشار آلبوم جدید محمدرضا شجریان در آمریکا، این اثر در بازار نسبتاً بزرگی از ایرانیان مقیم خارج از کشور و نیز غیرایرانیان دوستدار موسیقی سنتی ایرانی قابل دسترسی خواهد بود. اهمیت این جنبه از وضعیت خصوصاً زمانی رخ می‌نماید که توجه کنیم که به دلیل عضو نبودن ایران در هیچ‌یک از پیمان‌های بین‌المللی حمایت از کپی‌رایت و نیز به دلیل پیچیدگی‌های روابط سیاسی و اقتصادی ایران با اکثریت کشورهای دنیا و از جمله کشورهای غربی، آلبوم‌های موسیقی منتشره در ایران به طور گسترده و منظم به بازار این کشورها وارد نمی‌شود و حتی در این‌صورت نیز، نظر به محل انتشار اولیه آن آلبوم‌ها -ایران- که تعیین وجود یا عدم تعهد کشورها به فراهم آوردن حمایت کپی‌رایت، ارتباط مستقیم بدان دارد، حمایتی درخور از آن‌ آثار فراهم نمی‌گردد.

    توضیح آنکه عضویت در پیمان‌های بین‌المللی حمایت از کپی‌رایت، به طور خلاصه و بدون ورود در جزئیات، بدان معنی‌ست که کشوری می‌پذیرد برای اتباع کشور عضو دیگر همان حمایتی را فراهم آورد که برای اتباع خود؛ و نیز این پیمان‌ها -به‌طور برجسته: پیمان برن- به اعضا خود این اجازه را می‌دهد که اتباع کشورهای غیرعضو را که کشور آنان برای اتباع کشورهای عضو حمایتی فراهم نمی‌کنند، از حمایت خود مستثنی دارند.

    ۲. در بازار نامبرده در بالا به دلیل بهره‌مندی آن از قانون کپی‌رایت بسیار قوی و موثر، احتمال نقض حقوق پدیدآورنده به صفر رسیده و هنرمند از این که حداکثر استفاده مالی ممکن را با توجه به میزان استقبال عموم از اثرش، خواهد برد، اطمینان خواهد داشت.


    • معایب انتشار آلبوم جدید در آمریکا
    ۱. مطابق با قانون فعلی حمایت از حقوق مولفان و مصنفان (۱۳۴۸) تنها اثری از حمایت قانون ایران برخوردار می‌گردد که در صورت انتشار، اول‌بار در ایران منتشر شده باشد. بدین ترتیب آقای شجریان با انتشار آلبوم خود در آمریکا عملاً این حمایت قانون ایران را از دست خواهد داد. البته جوابی که بدین «عیب» می‌توان داد آنست که حمایت فراهم شده در قانون ایران چنان معیوب و ناقص و قدیمی‌ست و بدتر از آن، اجرا و ضمانت‌اجرای همین قانون ناقص و معیوب، چنان ضعیف و ناکارآمد است که در کل هنرمند چندان آن را «آش دهان‌سوز» ی نمی‌یابد که از دست دادنش وی را نگران سازد!

    ۲. با انتشار آلبوم جدید در آمریکا، بازاری که به نسبت بزرگ‌تر از بازار آمریکاست -برای آثار آقای شجریان- یعنی بازار مخاطبین ایرانی مقیم ایران، از دست خواهد رفت؛ البته این در صورتی‌ست که تلاش ایشان و وکلای وی برای اندیشیدن راهی برای در دسترس گذاردن آثارشان در اینترنت به صورت پولی به جایی نرسد. در پاسخ به این عیب نیز می‌توان گفت که اگرچه مخاطبین آثار محمدرضا شجریان طیف گسترده و جمعیت بالایی از ایرانیان مقیم داخل هستند، لیکن به دلیل ضعف قانون -چنانکه در بالا مطرح شد- همیشه آثار منتشره ایشان در ایران به طور گسترده مورد انتشار و توزیع غیرقانونی قرار می‌گرفته است، و این بازار گسترده تنها در تئوری و البته به هنگام ارزیابی میزان شهرت و مقبولیت ایشان در بین عام مطرح است؛ و آنگاه که نوبت به فروش نسخه‌های اصل و به دنبال آوردن درآمد واقعی از فروش یک آلبوم برای هنرمند برسد، به احتمال زیاد بازار ایران، رقیب جدی و وسوسه‌انگیزی در مقایسه با بازار نسبتاً محدودتر ایرانیان مقیم خارج -که در تعداد کمند لیکن نظر به قوانین منسجم و قوی، همگی به خرید نسخه اصل آثار رو می‌آورند- نمی‌باشد.

    در کل به نظر می‌رسد که می‌توان نتیجه گرفت که مزایای انتشار آلبوم جدید موسیقی در کشور آمریکا و برخورداری از حمایت کپی‌رایت آن کشور بیش از معایب احتمالی آن است، حداقل مادام‌که از جانب نفع و ضرر هنرمند به قضیه نگریسته شود.

    در قسمت نهایی این نوشته به بررسی چرایی و چگونگی ثبت کپی‌رایت آثار فرهنگی غیر آمریکایی در آمریکا پرداخته می‌شود و نیز اینکه ثبت کپی‌رایت در آمریکا -این بار نه از دید هنرمند، بلکه از دیدی کلّی به مقوله فرهنگ- چه سودهایی برای آمریکا و چه زیان‌هایی برای ایران به ارمغان می‌آورد.

    ثبت کپی‌رایت محصولات فرهنگی ایران در آمریکا - قسمت اول

    چندی‌ست به طور گذرا خبرهایی در روزنامه یا اینترنت می‌خوانم راجع به ثبت کپی‌رایت در کشور آمریکا که موضوعی‌ جالب و به‌روز به نظر می‌آید و از جهات مختلف می‌توان بدان نگریست. مهم‌ترین دو نمونه‌ای که در خصوص این روش حمایت شنیده‌ام ثبت سریال قهوه تلخ و سپس خبر تصمیم محمدرضا شجریان بر انتشار جدیدترین آلبومش در آمریکا بوده است.  

    • سریال قهوه تلخ و داستان تلخ کپی‌رایت
    در مورد سریال قهوه تلخ شنیده شده که پس از اختلاف بر سر پخش آن با صداوسیما، سازندگان این سریال تصمیم گرفتند که به صورت مستقل اقدام به توزیع و فروش سی‌دی‌های آن به‌طور مستقیم در میان مردم بنمایند. از طرفی چون رسم پرداخت پول برای دیدن برنامه‌های تلویزیونی وطنی، رسمی جدید و تا حدی ناشناخته بوده است، سازندگان این سریال سنگ تمام گذارده‌اند بر ایجاد انواع مشوق‌های از نوع جایزه و لاتاری که مردم در کنار دیدن هر سه قسمت از سریال دلیل کافی هم برای پرداخت ۲۵۰۰ تومان داشته باشند! اینکه سازندگان این سریال به جای -و یا دست‌کم در کنار- دست یازیدن به اینهمه خساوت و دست‌ودلبازی و نیز زاری و لابه در ابتدای هر سی‌دی که «ای مردم کپی نکنید و فرهنگ داشته باشید!»، چرا از اقبال عمومی مردم به عنوان وجهه‌ای و پشتیبانی برای خود برای جرات به گام پیش نهادن و اقدامی عملی برای درخواست از مسوولان و قانونگذار کشور که قانون کپی‌رایت مملکت را به‌روز کنند، استفاده نمی‌کنند، چیزی‌ست که اشاره‌ای بدان را کافی می‌دانم و وارد جزئیات آن نمی‌گردم.

    در خارج از کشور نظر به جمعیت ایرانیان مقیم خارج که چنان زیاد است که آنها را تبدیل به بازاری مستقل و بالقوه ساخته که از دست دادن آن عقلایی نمی‌نماید، سازندگان این سریال دست به اقدامی نوآورانه زده‌اند که همان ثبت سریال خود در اداره کپی‌رایت ایالات متحده آمریکاست؛ و بدین ترتیب، امکان در دسترس قرار گرفتن این سریال را به هر نحو برای دانلود یا اشتراک فایل یا … به صفر رسانده‌اند، چه در غیر اینصورت، خاطی مطابق با قوانین داخلی آمریکا مسوول شناخته می‌شود.
     

    • ایرانیزه شدن کپی‌رایت
    جزئیات ثبت سریال قهوه تلخ را می‌توانید در نوشته‌ای در تارنمای Iran Proud بیابید. این تارنما در نوشته خود به خوبی به نکته ظریف دیگری نیز اشاره می‌کند: سازندگان این سریال در حالی دسترسی مقیمان خارج از کشور را به دانلود یا هر دسترسی ناقض حقوق دیگر محدود و چه بسا ناممکن گردانده‌اند که هیچ اقدامی برای توزیع محصول خود به صورت قانونی در بین این افراد صورت نداده‌اند. شرکت‌های فیلم‌سازی که برخورداری از حمایت کپی‌رایت از محصولاتشان مهم‌ترین اولویت سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های راجع به چگونگی و مکان پخش یا توزیع و فروش محصولاتشان است، هنگامی‌که توزیع یا پخش محصولی خاص را در جایی به هر دلیل محدود می‌کنند، معمولاً به راه‌کاری جایگزین نیز برای پاسخ به تقاضای موجود در بازار برای دسترسی به آن محصول در آن مکان هم می‌اندیشند. برعکس، شرکت «تصویر سبز فردا» که اقدام به ثبت سریال قهوه تلخ در آمریکا نموده است، هیچ‌گونه راه‌کاری چه عرضه سی‌دی در بازارهای آمریکا و چه دانلود پولی سریال و یا … برای مخاطبین مقیم خارج از ایران نیاندیشیده که این به نظر، نه تنها نشان از بی‌برنامگی این شرکت در سیاست‌گذاری‌ ثبت کپی‌رایت آن در آمریکاست، بلکه دیکتاتوری معمول بازارهای دولتی را تداعی می‌کند که به جای توجه به تقاضا تنها به میل و امکانات عرضه توجه می‌کند، گویی سیاست اصلی در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها چیزی‌ست مانند «همین است که هست»! این روحیه استبدادزده و دیکتاتورمآبانه اقتصادی در ترجیح سلیقه‌های شخصی به آنچه بازار می‌طلبد، با افزاری چون کپی‌رایت که نه برای ایجاد محدودیت در دسترسی به محصولات فرهنگی بلکه برای تضمین حقوق پدیدآورندگان این محصولات در کنار قاعده‌مند کردن و نظم دادن بازار دسترسی به آنها در حقوق دنیای مدرن تعبیه شده است، تعارض بسیار جدی دارد. نتیجه آنکه اکنون با چیزی روبه‌روییم که مایلم آن‌را «ایرانیزه شدن کپی‌رایت» بنامم که منجر شده به دیکتاتوری پدیدآورنده اثر هنری -به جای صرف حمایت از وی در مقام کسی که در غیر این‌صورت، حقوقش نقض می‌شد- به قیمت محروم کردن مخاطبی که اگر امکانش برای وی فراهم بود، از پرداخت قیمت آن محصول ابایی و دریغی نداشت.

    ظرافت داستان آنجاست که این قدرت که به چنین مکانیزمی بیانجامد، از صدقه سر قانون قوی کشور خارجی (آمریکا) فراهم شده است! به عبارتی، این همه، حاصل به‌هم‌آمیختن نیاز هنرمند است به حمایت که در داخل، غیرموجود است و پس هنرمند را به زاری و لابه از مردم و بذل و بخشش از سود خود به آنان برای جلوگیری از نقض حقوقش کشانده، با نیاز وی به حمایت در خارج که آنجا وی را به زورگویی که بدون منطق، دسترسی به آثارش را محدود کرده و تشخیص داده مقیمان خارج همان به که محروم بمانند، تبدیل کرده و این را با استفاده از همان قانون خودشان عملی ساخته است!

    این وضعیت سخره‌آمیز تا حد زیادی می توانست از سویی با به‌روز کردن قوانین داخلی (حمایت داخلی) و از سویی با پیوستن به پیمان‌های بین‌المللی (حمایت خارجی) تعدیل شود که متاسفانه حرفی از آن جز بین متخصصین این حقوق و نیز تا حد زیادی مردم (!!) نیست؛ از دیگران -چه مسوولان و قانونگذار کشور و چه خود هنرمندان و صنفی که کپی‌رایت مستقیماً به آنها نفع می‌رساند، جز سکوت چیزی شنیده نمی‌شود!

    ظرافت دوم سریال قهوه تلخ و مساله رعایت کپی‌رایت، چنانکه بسیاری از مخاطبین هم خود بدان پی برده‌اند، استفاده از ترانه مشهور ایرانی «امشب شب مهتابه» -ترانه‌ای که اگرچه قدیمی‌ست و مدت حمایت کپی‌رایت آن منقضی شده است، لیکن فولکلور به حساب نمی‌آید و آهنگساز آن نامعلوم نیست- در تیتر آغازین سریال است که البته خود مهران مدیری آن را خوانده، لیکن این، حق آهنگساز -مرحوم علی اکبر شیدا- را به اینکه نامی از وی در جایی درمیان تیترها و اسامی برده شود، از بین نمی‌برد. مهران مدیری مطابق با قانون فسیل‌شده کنونی ایران وظیفه روشنی به این امر ندارد و خطایی محرز مرتکب نشده است، لیکن اذعان نام پدیدآورنده اصلی حقی‌ست روشن‌تر از مهرتابان که حتی پس از انقضای مدت کپی‌رایت یک اثر هم باقی می‌ماند و این، مورد تصریح کلیه قوانین به‌روز دنیا و موضوع ماده ۶ و ۱۰ پیمان برن که حداقل حقوق را مقرر داشته، می‌باشد. حال، این که رطب‌خورده منع رطب چون کند، از آن چیزهاست که گویی ما ایرانیان بدان خو کرده‌ایم! زشتی کار خصوصاً آنجاست که مهران مدیری که چنین با زاری از مردم می‌خواهد که «فرهنگ» داشته باشند، خوب بود که «شعور» مردم را نیز در درک چنان مساله واهی (نیاز به ذکر نام آهنگساز در صورت استفاده از اثر وی) اذعان می‌کرد و چنان لاابالانه از کنار آن نمی‌گذشت.
     
    • کپی‌رایت: حمایت از ایده یا بیان؟
    در تارنمایی همچنین خواندم که از کار گروه سریال قهوه تلخ این ایراد نیز گرفته شده که ایده اصلی کار -سفر یک فرد از دوران امروز به گذشته برای دیدن یا حتی تغییر تاریخ- از یکی از داستان‌های مرحوم ایرج پزشکزاد -ماشااله خان در دربار هارون الرشید- گرفته شده و حتی ایده داستان هم جدید نیست و تقلید شده است. با تمام ایراداتی که بر سریال قهوه تلخ می‌توان گرفت (شخصاً یکی از مخالفین کارها و سبک مهران مدیری هستم و اعتقاد دارم سرتاپای کارهای ایشان جز هزل و هجو به غیرمسوولانه‌ترین و مخرب‌ترین شکل ممکن، هیچ نیست)، نمی‌توان انکار کرد که این یکی -ایراد بر کار به سبب گرفتن ایده داستان از جایی دیگر- ایراد صحیحی نیست.

    کپی‌رایت نه از ایده idea بلکه از بیان آن expression حمایت می‌کند. این یکی از کلیدی‌ترین و اساسی‌ترین پایه‌های حقوق کپی‌رایت است که این حقوق از ایده‌های کلی و برنامه‌هایی که شما برای انجام یک کار هنری یا ادبی در سر دارید، حمایت نمی‌کند؛ بلکه این نظرات و برنامه‌ها را باید به نحوی در عمل پیاده کنید و جامه‌ای مادّی بدان ببخشید و حتی دراین صورت نیز نحوه و شکل بیان شما مورد حمایت است نه ایده اولیه کار. حتی اگر این ایده از یک کار هنری که جامه مادّی پوشیده و در قالبی خاص بیان شده، گرفته شده باشد، مادام که در حد گرفتن ایده و نه تقلید نحوه بیان کار، باقی بماند، قابل تعقیب نیست. به عنوان مثال ایده اشعار حافظ همه در وصف و ستایش معشوق است و اگر شما هم به عنوان شاعری از این ایده در شعرتان استفاده کنید کسی نمی‌تواند جلوی شما را بگیرد. لیکن اگر اشعار دیگری را (البته اشعار حافظ مدت‌هاست که وارد «عرصه عموم» -public domain- شده است و استفاده از آنها به شرط ذکر منبع مجاز است!) عیناً و کلمه به کلمه یا حداقل به نحوی که شباهتی تمام‌عیار به کار دیگری داشته باشد، در شعر خود استفاده کنید، می‌تواند قابل تعقیب باشد.

    به طور کلی باید توجه داشت که مرز میان ایده و بیان -که از این دو تنها دومی مورد حمایت کپی‌رایت است- بسیار نازک و محو است و معیار تشخیص آن بستگی به میزان استفاده از «جزئیات» یکی در پدید آوردن دیگری دارد.به عنوان مثال داستان «هری پاتر» را در نظر بگیرید: فرض کنید کسی بیاید اکنون داستان یک پسرک جادوگر را بنویسد. این خیلی کلی‌ست و به «ایده» می‌ماند و نه تقلید از «بیان» جی.کی.رولینگ. حال اگر این داستان هرچه در جزئیات به داستان هری پاتر نزدیک‌تر شود احتمال پذیرش ادعای نقض کپی‌رایت داستان هری‌ پاتر قوی‌تر می‌شود؛ مثلاً اینکه نویسنده‌ای بخواهد درباره پسرکی جادوگر که دو دوست صمیمی دارد و همه آنان در جنگ با یک دشمن قوی مشترک هستند و... بنویسد، به احتمال زیاد مورد پذیرش قرار خواهد گرفت که این نویسنده از «بیان» داستان هری پاتر کپی‌برداری کرده است.

    داستان «ماشااله خان در دربار هارون الرشید»
    ایرج پزشکزاد را نخوانده‌ام لیکن به نظر می‌رسد اگر جزئیات داستان قهوه تلخ -که انصافاً داستانی‌ست پر از جزئیات شخصیت‌ها و تکیه‌کلام‌ها که همگی «امروزی»‌اند و به احتمال زیاد حاصل خلّاقیت گروه نویسندگان این سریال- جدای از «تم» اصلی داستان -که سفر شخصیت اول داستان است به زمانی در گذشته- به حدی که تقلید از میزان قابل توجهی از جزئیات داستان ایرج پزشکزاد باشد، نرسد، نتوان اتهام کپی‌برداری از داستان این نویسنده و نقض حقوق وی را به سازندگان سریال قهوه تلخ نسبت داد.

    در قسمت دوم این نوشته به ثبت آلبوم جدید محمدرضا شجریان در اداره کپی‌رایت آمریکا و مزایا و معایبی که انتشار و ثبت کپی‌رایت این آلبوم در آمریکا برای ایشان دارد، می‌پردازم.