Tuesday 17 May 2011

نمایشگاه بین‌المللی سالیانه کتاب یا فروشگاهی ده-روزه: نگاهی به رکودی نمایشگاه کتاب و بحث کپی‌رایت



آیا رکودی نمایشگاه تهران می‌تواند دلیل دیگری جز کنترل شدید محتویات کتاب‌ها داشته باشد؟
تاثیرات منفی نبود قوانین موثر حمایت از کپی‌رایت در چنان جنبه‌های متعدد از فرهنگ و هنر ایران وارد شده و عجین گشته که در خیلی موارد مردم و یا حتی دست‌اندرکاران فرهنگ و هنر قادر به تحلیل و ریشه‌یابی مشکلات مطرح نیستند. نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران یکی از نمونه‌های جالب این داستان است. در خصوص برگزاری نمایشگاه امسال (اردیبهشت ۱۳۹۰) بحث‌ها و خبرهای گوناگون -اکثراً غیررسمی- حاکی از رکودی نمایشگاه و افت تعداد بازدیدکنندگان و تنوع کتاب‌ها و امثال آن، کم نبود. کنترل شدید محتویات کتاب‌ها هدف اصلی بیشتر تیرهای انتقاد بود. در این نوشته اما من بدان خواهم پرداخت که کنترل محتویات نقش اصلی و حداقل تنها نقش را در رکودی چنین نمایشگاه سالیانه بین‌المللی کتاب ندارد؛ بلکه این مدال را -اگر به‌دنبال اعطای مدال باشیم!- باید به نبود قوانین حمایتی در زمینه کپی‌رایت داد. در ابتدا به برداشت مردم و ناشران از دلایل اهمیت برگزاری چنین نمایشگاهی خواهم پرداخت و اینکه چرا به این برداشت‌ها ایراد وارد است و اهداف غایی برگزاری یک نمایشگاه بین‌المللی چیست؛ سپس اینکه آیا می‌توان نمایشگاه کتاب تهران را «بین‌المللی» دانست، مطرح می‌شود و نیز دلایل ناشران خارجی برای بی‌رغبتی به شرکت در نمایشگاه کتاب تهران، و در قسمت نهایی نوشته به نقش ناشرین در ابراز صریح اینکه خواهان قانونی به‌روز و کارآمدند و اینکه راه‌های کوتاه‌-مدت بدون تلاش برای شناساندن نیاز و خواست خود به قانونگذار، راه‌حلی بر مشکلاتی که به دلیل نبود این قوانین حمایتی به وجود آمده‌اند، نیست.


۱. اهمیت برگزاری یک نمایشگاه بین‌المللی کتاب

بگذارید با یک سوال شروع کنیم: اصولاً چرا برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب اهمیت دارد؟ دلایلی که به ذهن می‌رسد می‌تواند بسته به خریدار یا ناشر کتاب بودن متفاوت باشد. دلایلی که یک خریدار کتاب که در واقع مصرف‌کننده نهایی کتاب است و به عبارتی خواننده کتاب، عموماً از این قرار است:
۱. کتاب‌ها با تخفیف برای خرید عرضه می‌شود،
۲. مشتریان از تازه‌های نشر خبردار می‌شوند،
۳. شاید برای برخی هم امکان داشتن دسترسی به تعداد زیادی از ناشران از تهران و شهرستان و حتی خارجی در یکجا دلیل دیگر باشد.  

از دید ناشران کتاب، یکی از دلایل مهم ارائه تازه‌های نشر خود است؛ در کنار این دلیل که امکان دستیابی به آن با توجه به داستان‌های فراوان اعمال انواع محدودیت و حتی جمع‌آوری نسخه‌های کتاب‌های جدید و امثال آن که هر ساله متاسفانه بدان افزوده می‌شود، مهمترین دلیل دیگر برای ناشران از شرکت در نمایشگاه آنست که در زمانی کوتاه و فرصتی استثنایی در سال بیشترین تعداد نسخه‌های ممکن را بفروشند و یا نهایت آن که با مشتریان خود ارتباط گرفته و سلیقه‌های آنها را شناسایی کنند.

این دست دلایل برای برگزاری یک نمایشگاه آن هم از نوع بین‌المللی، پیش‌وپا افتاده و حتی مضر -چه برای فرهنگ کتابخوانی مردم و چه برای امکان شکوفایی استعدادهای بالقوه در صنعت نشر کتاب- است: این چه فایده‌ای به حال فرهنگ کتابخوانی و یا موسسات نشر دارد که برای مردم چنان جا بیفتد که با خرید یک‌بار در سال -اگرچه بعضاً به صورت فلّه‌ای(!)- می‌توان نیاز به کتاب یک سال آینده را رفع کرد که مردم در تمام ماه‌های آینده از خرید کتاب خودداری کنند و آن را به زمان نمایشگاه به تعویق بیاندازند؟ چرا تشویق به کتابخوانی از بین تمام راه‌های ممکن، باید به صورت تخفیف در قیمت کتاب باشد؟ گویی برای مطالعه باید به مردم رشوه داد! چرا مردم نباید -نه تنها در تعارفات همیشگی بلکه در عمل هم- اذعان کنند که نوشتن و کار علمی و تالیف و در کل نشر یک کتاب هزینه‌بر است و آسان نیست و انتظار آنان برای قیمت‌های سخیف دست‌کم گرفتن ارزش کار علمی‌ست و در عمل به رکود این دست فعالیت‌ها می‌انجامد؟ -چنانکه هم‌اکنون هم کشورمان در چنان رکودی قرار دارد و به نظر من تمام تقصیرات را چه‌بسا نتوان تنها به گردن عاملی چون کنترل محتویات کتاب‌ها انداخت.

برگزاری یک نمایشگاه بین‌المللی کتاب باید دلایل غایی والاتری از این دست دلایل داشته باشد. این نمایشگاه باید فوایدی به حال صنعت نشر و شکوفایی استعدادهای بالقوه در برداشته و کمک به پیشرفت نشر کتاب کشور و بهبود رقابت آن با نشر کتاب در سایر کشورها نماید. اما این چگونه عملی‌ست؟

این اهداف غایی در نمایشگاهی که در کنار ارائه کتاب‌ها برای فروش، محلی برای بازاریابی و مذاکره و معامله بر سر حقوق و اجازه‌نامه‌ها (لایسنس‌ها)ی ناشی از حقوق موجود در یک کتاب می‌باشد، به خوبی قابل دستیابی‌ست. به نمایشگاهی بیاندیشید که بازدیدکننده آن، خود، نویسنده، مترجم، ناشر، دست‌اندرکار صنعت چاپ، فروشنده کتاب، تهیه‌کننده آثار سینمایی، هنرمند، تصویرساز، نماینده کتابخانه یا ژورنالیست باشد: این افراد جدای از خرید کتاب، برای چه منظور دیگری می‌توانند به یک نمایشگاه بین‌المللی آمده باشند؟ نمایشگاه‌های معتبر بین‌المللی کتاب از جمله نمایشگاه کتاب فرانکفورت، کیپ‌تاون و ابوظبی، اولی با قدمتی ۶۰ ساله و دو نمایشگاه دیگر با قدمتی کمتر از یک دهه، مملوند از بازدیدکنندگانی از طیف‌های مذکور. جالب آنکه مدت برگزاری این نمایشگاه‌های سالیانه معمولاً بیش از ۵ روز نیست و در مورد نمایشگاه کتاب فرانکفورت، از این ۵ روز هم، دو روز اول اختصاص به این بازدیدکنندگان خاص دارد و بازدید عموم مردم از روز سوم شروع می‌شود!

اولویت اول در اینگونه نمایشگاه‌ها نه «ارتقای کتابخوانی مردم» آن هم با پیشنهاد تخفیف‌هایی که به نظر من صورت رشوه دارند!، بلکه معرفی و تبلیغ کتاب‌های جدید و بازاریابی برای آن‌هاست. این جنبه البته در نمایشگاه‌ تهران هم تا حد ضعیفی وجود دارد ولی می‌توان با یقین اذعان داشت که هدف اصلی برپایی آن نیست. بازاریابی که مذکور افتاد، لزوماً مترادف با فروش بیشترین تعداد نسخه در کمترین زمان ممکن -چنان که هدف غایی ناشران شرکت‌کننده در نمایشگاه تهران است- نیست، بلکه بدان معناست که ناشران به دنبال اقداماتی‌اند برای سرمایه‌گذاری بر روی یک کتاب از طریق یافتن مترجم برای ترجمه اثر به زبان‌های دیگر یا یافتن نماینده برای واردات آن کتاب به سایر کشورها یا مذاکره برای ساخت یک اثر سینمایی اقتباسی از آن کتاب و مانند آن. این‌گونه نمایشگاه‌ها در کنار فرصت رونمایی از کتب جدید، مهمترین محل برای فروش و بازاریابی بین‌المللی حقوق و اجازه‌نامه‌ها (لایسنس‌ها)ی مربوط به کپی‌رایت موجود در یک کتاب را فراهم می‌آورند؛ و این دست فعالیت‌هاست که مهم‌ترین دلیل پویش نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب و اهمیت آن در سراسر دنیاست.

وجود چنین کارکردی برای یک نمایشگاه کتاب در کشوری که می‌توان گفت تا حدی با لجبازی بر مفیدتر بودن نپیوستن به پیمان‌های بین‌المللی حمایت کپی‌رایت برای پویایی فرهنگ و هنر و صنعت نشر خود(!) اصرار دارد، غیرممکن است. به یاد داشته باشید که توجیه همیشگی حکومت‌های ایران چه قبل و چه پس از انقلاب برای نپیوستن به هیچ‌یک از معاهدات بین‌المللی کپی‌رایت -از جمله پیمان برن یا حتی پیمان جهانی کپی‌رایت- آن بوده که الزام رعایت کپی‌رایت قیمت تمام‌شده کالاهای فرهنگی را بالا می‌برد. هیچ‌گاه اینکه مضرات نپیوستن به این پیمان‌ها از این فایده مختصر که مذکور افتاد، بیشتر است، مورد اذعان و باور قانونگذار ایرانی قرار نگرفته است. جالب آنکه اکثریت ناشران ایرانی خود بدانجا رسیده‌اند که قبول دارند هزینه‌ای که رعایت کپی‌رایت در نهایت اعمال می‌کند، خیلی هم بالا نیست و حتی بسیاری از ناشران ایرانی در حال حاضر خود بدون داشتن چنین الزامی از سوی قوانین کشور، برای اثبات حسن‌نیت خود به ناشران و مولفان خارجی، آن را رعایت می‌کنند؛ و اکثریت به این نتیجه رسیده‌اند که این رعایت کپی‌رایت در نشر کتاب سهم اندکی در مقایسه با سهم هزینه بالای کاغذ و چاپ در قیمت نهایی کتاب‌ها دارد.


۲. وضعیت ناشران خارجی

در شرایطی که ایران زیر هیچ‌گونه تعهد بین‌المللی برای رعایت کپی‌رایت نویسندگان و مولفان غیرایرانی قرار ندارد، بسیار بعید می‌نماید که ناشری خارجی در شرکت مستقل در نمایشگاه تهران برای خود نفعی ببیند. در این زمینه دو نکته قابل بررسی‌ست: اول اینکه آیا حقیقتاً حضور ناشران خارجی در نمایشگاه کتاب تهران اندک و پیش‌وپا افتاده است و دوم آنکه اگر اینطور است، وضعیت ایران از جهت عدم التزام چه داخلی و چه بین‌المللی به رعایت کپی‌رایت چه تاثیری در این عدم حضور دارد.

اول: حضور اندک و پیش‌وپا افتاده ناشران خارجی در نمایشگاه کتاب تهران:

آنچه از حضور «ناشران خارجی» در نمایشگاه می‌بینیم، درواقع عرضه تعدادی معدود از عناوینی معدود از کتاب‌های منتشره آن ناشران برای فروش به مصرف‌کننده نهایی -به‌ عبارتی خواننده کتاب- در ایران است. برای درک پیش‌وپا افتاده بودن حضور ناشران خارجی در نمایشگاه کتاب تهران باید توجه داشت که:

الف) تعداد ناشران خارجی مطابق با خبرهای رسمی عددی‌ست کمتر از ۱۵۰۰ و این را مقایسه کنید با تعداد ۷۰۰۰ ناشر خارجی شرکت‌کننده در نمایشگاه کتاب فرانکفورت. در مورد صحت همین عدد ۱۵۰۰ هم -که در خبرهای رسمی شنیده می‌شود- می‌توان مردد بود به نحوی‌که:

ب) حدود و تنوع حضور ناشر خارجی در نمایشگاه تهران بسیار محدود و گزارش‌نشده است، به نحوی که احتمالاً ارائه تنها یک کتاب از یک نشر، کافی‌ بوده که نام آن نشر به عنوان یکی از شرکت‌کنندگان شمرده شود!

ج) حضور ناشران خارجی تنها محدود به عرضه کتاب‌های منتشره آنان برای فروش به خواننده است و هیچ‌گونه فعالیتی از جمله رونمایی تازه‌های نشرشان، مذاکره با مترجمین ایرانی بر سر ترجمه کتاب یا سایر سرمایه‌گذاری‌ها در ایران برای بهبود عرضه آن کتاب و به‌طور خلاصه مذاکره‌ای بر سر انتقال حقوق و اجازه‌نامه‌های مربوط به کپی‌رایت موجود در کتاب ارائه‌شده صورت نمی‌گیرد.

د) حتی همین عرضه محدود کتاب‌های خارجی نه توسط خود ناشرین آنها و یا حتی نمایندگان آنها بلکه توسط واردکننده‌ها و توزیع‌کننده‌های ایرانی که گاه به صورت شرکت تجاری در این زمینه فعالیت دارند، صورت می‌گیرد. توجه داشته باشید که عرضه یک محصول توسط تولیدکننده و یا نماینده او با عرضه همان محصول توسط کسی که صرفاً آن را از جایی خریداری کرده و برای فروش در جای دیگر عرضه می‌کند متفاوت است و اگر این مکان یک نمایشگاه بین‌المللی باشد بدین معنا نمی‌تواند باشد که آن تولیدکننده در آن نمایشگاه «شرکت» کرده است. با این دید بدان نتیجه می‌رسیم که ناشران خارجی -اگر خود مستقیماً و یا از طریق نماینده خود در نمایشگاه حاضر نبوده‌اند- اصولاً در نمایشگاه کتاب تهران شرکتی نداشته‌اند!

نتیجه آنکه آنچه حضور ناشران خارجی نامیده می‌شود، تنها مانند برپایی یک فروشگاه موقت از کتاب‌های خارجی آن‌هم تنها توسط واردکننده‌ها و توزیع‌کنندگان ایرانی است و بسیاری از خود ما هم اذعان داریم که تفاوتی از این‌جهت بین نمایشگاه سالیانه بین‌المللی کتاب با رفتن به فروشگاه شهرکتاب به عنوان نمونه، وجود ندارد!

دوم: عدم التزام ایران به رعایت کپی‌رایت به عنوان عامل بازدارنده ناشران خارجی از حضور موثر در نمایشگاه کتاب تهران:

منظور از عدم التزام به رعایت کپی‌رایت، هم از جنبه داخلی و هم از جنبه بین‌المللی آن است. از جنبه داخلی تنها قانون ایران که مصوب ۱۳۴۸ است به شدت ناکارآمد است و جامعیت قوانین کپی‌رایت به‌روز در دنیا خصوصاً از جهت تاثیر بازدارندگی آن بر نقض حقوق و پیش‌بینی روش‌های معمول جبران خسارت در دنیای حاضر را ندارد. از جنبه بین‌المللی، ایران حتی مطابق با همان قانون ناکارآمد سال ۴۸ به صراحت از حمایت از پدیدآورندگان خارجی منع شده، بدین‌صورت‌که نشر اثر برای اولین بار در ایران شرط برخورداری از حمایت مقرر شده که این یعنی عملاً ناشران خارجی و حتی برخی از پدیدآورندگان ایرانی که اثر خود را اول بار خارج از ایران منتشر کرده‌اند، از برخورداری از حمایت استثنا می‌گردند.

اینکه عدم التزام چگونه به بازدارندگی ناشران خارجی از حضور موثر در نمایشگاه می‌انجامد، در دو وجه قابل توجه است:

یک- چنانکه در بالا آمد، در صورت نشر و تکثیر بدون مجوز یک اثر منتشره توسط یک ناشر خارجی، وی امکان درخواست جمع‌آوری نسخه‌های بدون مجوز تکثیرشده و مطالبه خسارت را در دادگاه ایران ندارد. نتیجه آنکه چنان ناشری حتی اگر قانع شده باشد که کتاب‌های منتشره وی در بازار کتاب ایران دارای چنان تعداد مخاطبانی‌ست که خطر ارائه کتاب‌های خود را تا حدی توجیه کند -که عموماً ناشران کتاب‌های تخصصی در موضوعات مختلف بدین برداشت از بازار کتاب ایران می‌رسند- باز هم ترجیح می‌دهد که محافظه‌کارانه‌ترین شیوه را در پیش گرفته و از ارائه آن دسته از محصولات خود که کوچکترین احتمال نشر بدون مجوز و سوءاستفاده از آن می‌تواند به دنبال داشته باشد، تا جای ممکن خودداری کند. از اینروست که کتاب‌های ارائه شده توسط این ناشران، معمولاً کتاب‌های مرجع و یا آن‌دست کتاب‌هایی‌ست که چاپ «افست» آن (لغتی رایج برای اشاره به کتاب‌های خارجی که بدون رعایت کپی‌رایت مولف آن در کشور و با کیفیت چاپی پایین چاپ می‌گردند) روی کیفیت استفاده و امکان بهره‌وری ایده‌آل آن چنان تاثیر منفی دارد که مخاطب، رنج قیمت بالاتر را به خرید چنان نسخه‌های بی‌کیفیتی ترجیح دهد. مثال دیگر، عدم ارائه لوح فشرده‌های حاوی کتاب‌های شنیداری -اودیو بوک- توسط این ناشران در نمایشگاه است. این کتاب‌های شنیداری محصولاتی جالب، بسیار مفید و نسبتاً جدید در بازار کتاب کشورهای مختلف دنیاست که به سرعت مخاطبان خود را یافته و سهمی قابل‌توجه از بازار کتاب بسیاری از کشورها را به خود اختصاص داده است و در واقع متن کتاب (معمولاً داستان) است که گوینده‌ای حرفه‌ای آن را می‌خواند و بدین‌ترتیب نیازی به خواندن کتاب ندارید بلکه متن آن را می‌شنوید. دقت کنید که چگونه نبود قوانین موثر حمایت از کپی‌رایت در مورد این‌گونه کتاب‌های شنیداری برای ناشرین ایرانی هم دقیقاً همان تاثیر بازدارندگی را داشته و این‌گونه محصولات فرهنگی -که علاوه بر افراد پرمشغله که «شنیدن» یک کتاب را در حین رانندگی و … به خواندن آن ترجیح می‌دهند، دسترسی نابینایان را هم به کتاب‌های تازه انتشاریافته بیشتر می‌کند- هنوز هم در ایران رواج نیافته و به جای «پویایی فرهنگ»(!) منجر به خفه کردن خلاقیت‌های بسیاری در ایران در این زمینه جدید نشر شده است.

دو- حضور و شرکت ناشران خارجی -اگر هم به واقع در نمایشگاه «شرکت» کرده باشند- محدود می‌ماند به عرضه همان کتاب‌های محدود. ناشرین خارجی در نمایشگاه کتاب تهران به دنبال مترجمی برای ترجمه کتاب به فارسی و یا هیچ‌گونه مذاکره و معامله‌ای بر سر حقوق موجود در آن کتاب و یا اجازه‌نامه‌های مربوط به استفاده از آن حقوق در بازار کتاب ایران نیستند.


۳. چه می‌توان کرد؟

از آنجا که وجود حمایت کپی‌رایت در کنار سایر زمینه‌های ادبی و هنری، صنعت نشر را هم به گونه قابل‌توجهی متحول کرده و به سوی رشد سوق می‌دهد، نه تنها در کنار سایر هنرمندان بلکه حتی بیش از آنان، از دست‌اندرکاران صنعت نشر انتظار می‌رود تنها به صرف ابراز نارضایتی بسنده نکنند و به اقداماتی بیاندیشند که راه‌کاری عملی در پیش نهاده و خواست آنان را بدون‌ پرده و تعارف به اینکه خواهان برخورداری از قانونی موثر برای ایجاد چنین حمایتی چه در وجه داخلی یا بین‌المللی هستند، آشکار کنند. آنچه به چشم من به عنوان یک شهروند جامعه ایران از وضعیت امروز کشور می‌آید آنست که هرکس مایل است سختی کار را به دوش دیگری بیاندازد. ناشران به امید هنرمندانند و هنرمندان منتظر که ببینند دست‌اندرکاران سینما چه می‌کنند و سینمایی‌ها به امید دیگر. و همگی از عامه مردم انتظار دارند که «فرهنگ» داشته باشند و یا از دانشگاهیان که سمینار و کنفرانس بگذارند تا لزوم حقی را ثابت کنند که بیش از همه و قبل از همه به کار این قشر خاص می‌آید. آنچه زیاد است راه‌حل‌های کوتاه‌-مدت است،همچون راه انداختن قرعه‌کشی‌های لاتاری-مانند که مردم به خرید نسخه‌های اصل «تشویق شوند» که بیشتر در صنعت فیلم و سینما راه پیدا کرده و یا ثبت اثر در کشورهایی که امکان فراهم آوردن حمایت از طریق ثبت برای غیراتباع آن کشور در آن وجود دارد -بهترین نمونه در حال حاضر کشور آمریکاست که چنین امکانی را در قوانین خود پیش‌بینی کرده و به شیوه زیرکانه خود آثار فرهنگی دیگر کشورها و منافع ممکن در سرمایه‌گذاری بر آنها را هم به تبع آن به سمت خود جذب می‌کند؛ و آنچه نیست درخواست این قشر است به طور مکرر و خستگی‌ناپذیر و با روش‌های گوناگون از قانونگذار که فکری به حال وضع کپی‌رایت کند.

لازم است قشر پدیدآورندگان هنری و ادبی و از جمله ناشران بدان آگاه شود که به جای یافتن راه‌های جایگزین و کوتاه‌-مدت که دردی را از کسی دوا نمی‌کند، خواست خود را به نحو روشن از قانونگذار ایرانی مطرح کنند و برای ابراز آن دست به خلاقیت زده و راهی بیاندیشند. به عنوان مثال اگر در نمایشگاه کتاب امسال هر ناشری برگه‌ای بر دیوار غرفه خویش که در نظر بازدیدکننده می‌آمد، می‌آویخت که خواهان برخورداری ناشران از قانونی به‌روز برای حمایت از کپی‌رایت است، آیا احتمال اینکه در کنار خبرها و گزارش‌ها از این نمایشگاه، اشاره‌هایی هرچند گذرا و حتی سطحی و غیرعلمی به اینکه کپی‌رایت به چه کار ناشران می‌آید و چرا آنان باید خواهان چنین قانونی باشند، بیشتر نمی‌شد؟ و این خود، جسته و گریخته این نکته را در نظر مردم و مسوولان نمی‌آورد و بحث را در جامعه به نحوی روشن‌تر زنده نمی‌کرد؟ این در حالی‌ست که اکثر خبرهای رسمی و غیررسمی از این نمایشگاه متمرکز بر این بود که کنترل شدید محتویات در رکودی نمایشگاه چه تاثیری داشته و همه به دنبال یافتن صحت این مساله و بحث آن و غیره بودند و توجهی بدان نشد که برگزاری چنین نمایشگاهی بهترین فرصت است برای طرح و بحث و بررسی اینکه آیا نبود کپی‌رایت چه کمری از صنعت نشر ایران شکسته و آیا چه می‌توان کرد که این درد درمان شود.

در پایان:
به نظر می رسد نبود قوانین کپی‌رایت تاثیراتی به مراتب گسترده‌تر از آنچه در نگاه اول رخ می‌نماید، تاثیراتی که در عین‌حال کمتر بررسی شده و کمتر اذعان و به‌ندرت نکوهش شده‌اند، بر پویایی صنعت کتاب کشورمان داشته است و با دیدی نو به داستان، چنین برمی‌آید که در وضعی گرفتار آمده‌ایم که گویی تحریمی گسترده و مخرب را خود برای خود خواسته و خویشتن را داوطلبانه از منبعی عظیم از امکانات مرتبط با این صنعت محروم ساخته‌ایم. در این نوشته تلاش شد نه تنها دیدی نو به عموم مردم و سپس ایده‌ای به مسوولان از آنچه هست و می‌توان صورت داد، داده شود، بلکه مهمتر، تلنگری بود به ناشران ایرانی و دست‌اندرکاران صنعت کتاب که بیش از این دست روی دست نگذارده و راهی برای بیان نیاز این صنعت به برخورداری از حمایت کپی‌رایت از خود بیابند.

No comments:

Post a Comment