فیلم تبلیغاتی آقای احمدینژاد برای انتخابات سال ۱۳۸۸ یک هفته قبل از برگزاری انتخابات از تلویزیون پخش شد. مطلبی که در ذیل میآید را من دررابطه با این فیلم نوشتم و موفق به چاپ آن در روزنامه شرق شدم، درست چند روز قبل از انتخابات تاریخی ۱۳۸۸، که در پی میآید:
فیلم انتخاباتی محمود احمدینژاد که جمعه شب از صدا و سیما پخش شد تاکنون عکس العملهای گوناگونی را از جمله در خصوص تحریک کردن احساسات مردم و عوام فریبی و و یا در ارتباط با احتمال استفاده از هنرپیشههای صداوسیما برانگیخته است. اما آنچه مرا به نوشتن این مطلب واداشت استفاده بیمجوز از موسیقی و آواز حمید حامی، خواننده ایرانی، توسط سازندگان این فیلم تبلیغاتی است که بهانهای است برای اشاره به وضعیت نابسامان کپی رایت در ایران.
در وبلاگی خواندم که این خواننده از استفاده از اثرش در فیلم احمدینژاد بیخبر بوده و پس از پخش فیلم در صداوسیما، یعنی هنگامی که کار از کار گذشته، از چنین قانون شکنی توسط رئیس دولت که فرض بر آن است که باید اصلیترین اجراکننده قوانین باشد، ابراز شگفتی و تعجب نموده است.
بگذارید پیش از همه چیز به وجود قانون در این زمینه بپردازیم. بسیاری از ایرانیان، بالأخص طبقه هنرمندان (به مفهوم عام و آنچه قانون از آن به «خالقین آثار ادبی و هنری» یاد میکند)، چنان از رعایت کپی رایت در ایران ناامید و سرخوردهاند که برداشت عموم چنان است که گویی قانونی برای نظم دادن به این نیاز در کشور وجود ندارد، و در نتیجه در صورت نقض شدن حقشان تنها به ابراز تأسف بسنده میکنند؛ این برداشت نادرستی است. «قانون حمایت حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان»، مصوب ۱۳۴۸، برای حمایت از کپی رایت، اگرچه بسیار قدیمی و عملاً ناکارآمد، اما حداقل «موجود» است. در این قانون به انواع آثار مورد حمایت که اثر موسیقی از بدیهیترین موارد آن است، اشاره شده و حق پدیدآورنده اثر به وضوح و تحت دو عنوان حقوق مادی و معنوی مورد تصریح قرار گرفته است.
به طور خلاصه، به موجب حقوق مادی -و به عبارت امروزیتر در این رشته از حقوق: حقوق اقتصادی- پدیدآورنده اثر به عنوان دارنده کپی رایت حق دارد در ازای استفاده از اثر خود، پرداخت وجهی را مطالبه کند. مفهوم خلاف این مطلب به سادگی آن است که در صورت استفاده اثر بدون مجوز دارنده کپی رایت، وی میتواند متخلف را برای پرداخت مبلغ فوق و خسارت آن مورد پیگرد قرار دهد.
از طرف دیگر، ذکر نام پدیدآورنده در صورت استفاده از اثر و منع استفاده از اثر به طور ناکامل و به اصطلاح «مثله کردن» آن از دیگر حقوق پدیدآورنده است که به حقوق معنوی (اخلاقی) شناخته شده است. در استفاده از اثر حامی در فیلم تبلیغاتی آقای احمدینژاد، هیچ یک از حقوق فوق مورد احترام قرار نگرفتهاند. به نظر میرسد این خواننده حتی از استفاده از اثرش در فیلم اطلاع نداشته چه برسد به آنکه از وی مجوز گرفته شده و بر سر مبلغ لازم برای پرداخت مذاکره صورت گرفته باشد! از طرف دیگر به نام وی اشارهای نشده و اثر وی هم کامل پخش نگردیده است. در این پرونده خاص، موضوع حقوق معنوی حتی غامضتر و حساستر میباشد چه هر هنرمندی -همانند هر شهروند دیگری- حق دارد عقاید و جهت گیریهای سیاسی خود را داشته باشد و در ابراز یا عدم ابراز آن کاملاً آزاد است. به نظر میرسد این حق از حقوق بدیهی شهروندی باشد. در این زمینه، اجازه استفاده از آهنگ یک هنرمند در یک فیلم انتخاباتی بیشک این را متبادر به ذهن مخاطب مینماید که آن هنرمند از طرفداران آن نامزد خاص میباشد و مایل است این مطلب را به این شکل خاص به اطلاع مخاطبین فیلم برساند، و بنابر این در این مورد خاص، سوء استفاده و نقض حقوق معنوی هنرمند - آقای حامی- یقیناً شدیدتر و محقّ به جبران خسارت بیشتری است.
ممکن است سازندگان فیلم تبلیغاتی آقای احمدینژاد -که قانوناً خاطیان اصلی در این پرونده هستند- استدلال کنند که تنها لحظاتی کوتاه و گذرا از اثر وی در فیلمِ مورد بحث، استفاده شده و برای چنان استفاده کوتاه و خلاصهای نمیتوان ادعای نقض کپی رایت را مطرح نمود. این استدلال غلط است. در نقض کپی رایت نه «کمیّت»، بلکه «کیفیت» استفاده (بدون مجوز بودن) است که اهمیت دارد؛ تنها چیزی که در استفاده از یک اثر مورد حمایت کپی رایت مطرح است آن است که -خیلی ساده- اثر تنها «مورد استفاده قرار گیرد». سازندگان محترم این فیلم حتی اگر گروه نوازندگانی ترتیب داده و آهنگ حامی را به آنان میدادند تا اجرا کنند، باز هم آقای حامی به عنوان پدیدآورنده، حق داشت حقوق خود را مطالبه کند چه رسد به آنکه عین اثر وی و اجرای خود او مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین اینکه تنها لحظاتی از آهنگ، مورد استفاده قرار گرفته بیربط است.
بدیهی ست که یک اثر هنری (هر نوع اثری) برای برخورداری از حمایت کپی رایت ۱. نیازی ندارد که قبلاً ثبت شده باشد چرا که حمایت، خود به خود به محض آفرینش اثر فراهم است، و ۲. نیازی به این نیست که اثر هنری معروف و شناخته شده باشد (اگرچه در این فرض هست!). البته مطابق با ماده ۲۲ قانون حمایت حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان، به منظور برخورداری از حمایت قانون ایران از حقوق مادی پدیدآورنده، اثر هنری لازم است که اولین بار در ایران منتشر شده باشد. این از مواردی است که ثابت میکند قانون مذکور چقدر قدیمی شده و نیاز شدید به روزآمد شدن دارد! در هر حال حتی این شرط نیز برای آقای حامی فراهم است.
بدین ترتیب به نظر میآید کلیه آنچه برای پیگرد قانونی ناقضین کپی رایت لازم است، دراین پرونده موجود است و شکایت، در خصوص نقض مواد ۳ و ۴ قانون فوق الذکر (نقض حقوق مادی و معنوی پدیدآورنده اثر) خواهد بود؛ و لازم به ذکر است که نه تنها دعوای مدنی (ناظر بر پرداخت وجه لازم برای استفاده از یک اثر کپی رایت و خسارت تأخیر تأدیه و هزینه دادرسی) قابل طرح است، بلکه در قانون فوق الذکر مجازات حبس نیز برای متخلفان پیش بینی شده است. جرم نقض کپی رایت جرمی قابل گذشت به مفهوم خاص است و در این خصوص از موارد معدود باقی مانده در نظام حقوقی ایران است، بدین معنی که تعقیب، جز با شکایت شاکی خصوصی آغاز نمیگردد و با گذشت وی، تعقیب متوقف میگردد (ماده ۳۱ قانون مذکور).
بنابراین، آنچه باقی میماند روحیه هنرمندان ایرانی است که حقوق خود را نادیده نگیرند و کوچکترین مورد نقض را قابل پیگیری بدانند. بیتردید بدون هوشیاری خود ذینفعان حقوق کپی رایت، و تنها با این طرز تفکر آنان که فرهنگ کپی رایت باید در بین ایرانیان وجود داشته باشد، نمیتوان از وضع موجود شکوه کرد، بلکه طرح چنین شکایاتی است که فرهنگ رعایت کپی رایت را هرچه بیشتر مطرح و تقویت خواهد کرد و نیاز به تصویب قوانین جدید را ثابت خواهد نمود.
فیلم انتخاباتی محمود احمدینژاد که جمعه شب از صدا و سیما پخش شد تاکنون عکس العملهای گوناگونی را از جمله در خصوص تحریک کردن احساسات مردم و عوام فریبی و و یا در ارتباط با احتمال استفاده از هنرپیشههای صداوسیما برانگیخته است. اما آنچه مرا به نوشتن این مطلب واداشت استفاده بیمجوز از موسیقی و آواز حمید حامی، خواننده ایرانی، توسط سازندگان این فیلم تبلیغاتی است که بهانهای است برای اشاره به وضعیت نابسامان کپی رایت در ایران.
در وبلاگی خواندم که این خواننده از استفاده از اثرش در فیلم احمدینژاد بیخبر بوده و پس از پخش فیلم در صداوسیما، یعنی هنگامی که کار از کار گذشته، از چنین قانون شکنی توسط رئیس دولت که فرض بر آن است که باید اصلیترین اجراکننده قوانین باشد، ابراز شگفتی و تعجب نموده است.
بگذارید پیش از همه چیز به وجود قانون در این زمینه بپردازیم. بسیاری از ایرانیان، بالأخص طبقه هنرمندان (به مفهوم عام و آنچه قانون از آن به «خالقین آثار ادبی و هنری» یاد میکند)، چنان از رعایت کپی رایت در ایران ناامید و سرخوردهاند که برداشت عموم چنان است که گویی قانونی برای نظم دادن به این نیاز در کشور وجود ندارد، و در نتیجه در صورت نقض شدن حقشان تنها به ابراز تأسف بسنده میکنند؛ این برداشت نادرستی است. «قانون حمایت حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان»، مصوب ۱۳۴۸، برای حمایت از کپی رایت، اگرچه بسیار قدیمی و عملاً ناکارآمد، اما حداقل «موجود» است. در این قانون به انواع آثار مورد حمایت که اثر موسیقی از بدیهیترین موارد آن است، اشاره شده و حق پدیدآورنده اثر به وضوح و تحت دو عنوان حقوق مادی و معنوی مورد تصریح قرار گرفته است.
به طور خلاصه، به موجب حقوق مادی -و به عبارت امروزیتر در این رشته از حقوق: حقوق اقتصادی- پدیدآورنده اثر به عنوان دارنده کپی رایت حق دارد در ازای استفاده از اثر خود، پرداخت وجهی را مطالبه کند. مفهوم خلاف این مطلب به سادگی آن است که در صورت استفاده اثر بدون مجوز دارنده کپی رایت، وی میتواند متخلف را برای پرداخت مبلغ فوق و خسارت آن مورد پیگرد قرار دهد.
از طرف دیگر، ذکر نام پدیدآورنده در صورت استفاده از اثر و منع استفاده از اثر به طور ناکامل و به اصطلاح «مثله کردن» آن از دیگر حقوق پدیدآورنده است که به حقوق معنوی (اخلاقی) شناخته شده است. در استفاده از اثر حامی در فیلم تبلیغاتی آقای احمدینژاد، هیچ یک از حقوق فوق مورد احترام قرار نگرفتهاند. به نظر میرسد این خواننده حتی از استفاده از اثرش در فیلم اطلاع نداشته چه برسد به آنکه از وی مجوز گرفته شده و بر سر مبلغ لازم برای پرداخت مذاکره صورت گرفته باشد! از طرف دیگر به نام وی اشارهای نشده و اثر وی هم کامل پخش نگردیده است. در این پرونده خاص، موضوع حقوق معنوی حتی غامضتر و حساستر میباشد چه هر هنرمندی -همانند هر شهروند دیگری- حق دارد عقاید و جهت گیریهای سیاسی خود را داشته باشد و در ابراز یا عدم ابراز آن کاملاً آزاد است. به نظر میرسد این حق از حقوق بدیهی شهروندی باشد. در این زمینه، اجازه استفاده از آهنگ یک هنرمند در یک فیلم انتخاباتی بیشک این را متبادر به ذهن مخاطب مینماید که آن هنرمند از طرفداران آن نامزد خاص میباشد و مایل است این مطلب را به این شکل خاص به اطلاع مخاطبین فیلم برساند، و بنابر این در این مورد خاص، سوء استفاده و نقض حقوق معنوی هنرمند - آقای حامی- یقیناً شدیدتر و محقّ به جبران خسارت بیشتری است.
ممکن است سازندگان فیلم تبلیغاتی آقای احمدینژاد -که قانوناً خاطیان اصلی در این پرونده هستند- استدلال کنند که تنها لحظاتی کوتاه و گذرا از اثر وی در فیلمِ مورد بحث، استفاده شده و برای چنان استفاده کوتاه و خلاصهای نمیتوان ادعای نقض کپی رایت را مطرح نمود. این استدلال غلط است. در نقض کپی رایت نه «کمیّت»، بلکه «کیفیت» استفاده (بدون مجوز بودن) است که اهمیت دارد؛ تنها چیزی که در استفاده از یک اثر مورد حمایت کپی رایت مطرح است آن است که -خیلی ساده- اثر تنها «مورد استفاده قرار گیرد». سازندگان محترم این فیلم حتی اگر گروه نوازندگانی ترتیب داده و آهنگ حامی را به آنان میدادند تا اجرا کنند، باز هم آقای حامی به عنوان پدیدآورنده، حق داشت حقوق خود را مطالبه کند چه رسد به آنکه عین اثر وی و اجرای خود او مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین اینکه تنها لحظاتی از آهنگ، مورد استفاده قرار گرفته بیربط است.
بدیهی ست که یک اثر هنری (هر نوع اثری) برای برخورداری از حمایت کپی رایت ۱. نیازی ندارد که قبلاً ثبت شده باشد چرا که حمایت، خود به خود به محض آفرینش اثر فراهم است، و ۲. نیازی به این نیست که اثر هنری معروف و شناخته شده باشد (اگرچه در این فرض هست!). البته مطابق با ماده ۲۲ قانون حمایت حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان، به منظور برخورداری از حمایت قانون ایران از حقوق مادی پدیدآورنده، اثر هنری لازم است که اولین بار در ایران منتشر شده باشد. این از مواردی است که ثابت میکند قانون مذکور چقدر قدیمی شده و نیاز شدید به روزآمد شدن دارد! در هر حال حتی این شرط نیز برای آقای حامی فراهم است.
بدین ترتیب به نظر میآید کلیه آنچه برای پیگرد قانونی ناقضین کپی رایت لازم است، دراین پرونده موجود است و شکایت، در خصوص نقض مواد ۳ و ۴ قانون فوق الذکر (نقض حقوق مادی و معنوی پدیدآورنده اثر) خواهد بود؛ و لازم به ذکر است که نه تنها دعوای مدنی (ناظر بر پرداخت وجه لازم برای استفاده از یک اثر کپی رایت و خسارت تأخیر تأدیه و هزینه دادرسی) قابل طرح است، بلکه در قانون فوق الذکر مجازات حبس نیز برای متخلفان پیش بینی شده است. جرم نقض کپی رایت جرمی قابل گذشت به مفهوم خاص است و در این خصوص از موارد معدود باقی مانده در نظام حقوقی ایران است، بدین معنی که تعقیب، جز با شکایت شاکی خصوصی آغاز نمیگردد و با گذشت وی، تعقیب متوقف میگردد (ماده ۳۱ قانون مذکور).
بنابراین، آنچه باقی میماند روحیه هنرمندان ایرانی است که حقوق خود را نادیده نگیرند و کوچکترین مورد نقض را قابل پیگیری بدانند. بیتردید بدون هوشیاری خود ذینفعان حقوق کپی رایت، و تنها با این طرز تفکر آنان که فرهنگ کپی رایت باید در بین ایرانیان وجود داشته باشد، نمیتوان از وضع موجود شکوه کرد، بلکه طرح چنین شکایاتی است که فرهنگ رعایت کپی رایت را هرچه بیشتر مطرح و تقویت خواهد کرد و نیاز به تصویب قوانین جدید را ثابت خواهد نمود.
No comments:
Post a Comment